محمدباقر قالیباف: گر راهزن تو باشی/ صد کاروان توان زد...
امیرحسین قاضیزاده هاشمی: من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا/ بندۀ معتقد و چاکر دولتخواهم.
سعید جلیلی: من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/ تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی. (1)
مصطفی پورمحمدی: اِفشایِ رازِ خَلوتیان خواسْت کرد شمع/ شُکرِ خدا، که سِرِّ دِلَش در زبان گرفت. (2)
مسعود پزشکیان: به ناامیدی از این در مرو بزن فالی/ بُوَد که قرعۀ دولت به نام ما افتد.
علیرضا زاکانی: آن لعل دلکشش بین، وان خندۀ دلآشوب / وان رفتن خوشش بین، وان گام آرمیده. (3)
>>>>>>>>>>>>>>>
پی نوشت:
1-معنای بیت: کسی از عمق راهبردی حرفهایم سر درنیاورد/ تو هم بالاغیرتا هر طور عشقت کشید، تعبیرش کن
2-شاعر اینجا پورمحمدی را به شمع تشبیه کرده.
3-نسخۀ بادلیان: گوییا باور نمیدارند روز داوری / کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند