نام اثر: چشموچراغ خونه، دختر ایران
قطع: یک دیوار بزرگ بهقاعده دیوار برلین
سبک: سوررآلیسم، ریالیسم (معادل دلاری)، کنسرواتیسم، رماتیسم و سایر ایسمها
* مادر و جاروبرقی در نقطۀ کانونی تصویر قرار دارند و حامل نشانههای عاطفیاند: مادر، دلگرم از تولیدِ انبوهِ دختر، به بازنمایی مهارتهای فردی میپردازد. این صحنه از تأثیرگذارترین مراسمهای کشیدن جاروبرقی در تاریخ هنر بشمار میرود که نظرهای بسیاری را به خودش جلب کرده است.
* عملِ یادگیریِ کار با جاروبرقی از سوی یکی از دختران، استعارهای است از نقش جارو و کهنه گردگیری از منظر گستره شخصیت انسانی در زندگی مدرن و چشموچراغهای خونه..
* تصویر پدر، یادآور پرترۀ سقراط حکیم هنگام نوشیدن شوکران است. تصویر دختری که بالای سر او در حال مشتومال دادنش است بر جذابیت بصری صحنه میافزاید و این احتمال را در ذهن بیننده پررنگ میکند که پدر به قولنج مبتلاست.
* در تصویر، دختری روی کاناپه شیء مشکوکی را در بغلش میفشارد. آیا نوزادی است که دارد به او شیر میدهد؟ آیا بقچهای است که سفتوسخت بغلش کرده تا بگوید آن را به کسی نمیدهد؟ آیا اختلال شخصیتی دارد که آنگونه بقچه به بغل، روی مبل کز کرده است؟ آیا از جاروبرقی کشیدن فرار کرده؟ بیشک نقاش با این دلالتهای معنایی از بقچه، میخواهد مفاهیم چندگانه و متناقضی را آشکار سازد.
* پسر ایران در نقطه جلو تابلو قرار دارد. نقاش مشخص نکرده که او چشموچراغ کجاست ولی با توجه به رنگِ تندِ تصویر و غیرضروری بودن نور بیشتر، احتمال میرود او چشموچراغ کوچه و خیابان باشد.
* هالههایی از نور از بالای سر دختر جلو تصویر متصاعد میشود. آیا این نور، همان برق اضطراری است که در صورت پریدن فیوز و کمرنگ شدنِ صورتیِ جیغِ تصویر به یاریِ خلق نور در اثر بیاید؟ به یاد بیاوریم خلق این نقاشی وقتی اتفاق افتاده که یک پول گرد و قلمبه اینجاوآنجا در شهرداری سرگردان است و درنهایت از جیب موسسه اوج سردرمی آورد و زمینهساز خلق این شاهکار هنری میشود. پس احتمال میرود نکات ناگفته بیشتری مانده باشد که تاریخ بعدها میگوید یا نمیگوید، خیلی مهم نیست...