June 2024
May 2024
April 2024
March 2024
February 2024
January 2024
December 2023
November 2023
October 2023
September 2023
August 2023
July 2023
June 2023
May 2023
April 2023
March 2023
February 2023
January 2023
December 2022
November 2022
October 2022
September 2022
August 2022
July 2022
June 2022
May 2022
April 2022
March 2022
February 2022
January 2022
December 2021
November 2021
September 2021
August 2021
July 2021
June 2021
May 2021
March 2021
February 2021
January 2021
December 2020
November 2020
October 2020
September 2020
August 2020
July 2020
June 2020
May 2020
April 2020
March 2020
January 2020
December 2019
November 2019
September 2019
August 2019
April 2019
March 2019
February 2019
January 2019
December 2018
October 2018
September 2018
August 2018
July 2018
June 2018
April 2018
March 2018
January 2018
December 2017
October 2017
September 2017
August 2017
July 2017
May 2017
April 2017
March 2017
February 2017
January 2017
December 2016
November 2016
October 2016
September 2016
July 2016
June 2016
May 2016
April 2016
March 2016
February 2016
January 2016
December 2015
September 2015
July 2015
June 2015
May 2015
April 2015
March 2015
January 2015
December 2014
October 2014
September 2014
August 2014
June 2014
May 2014
April 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
September 2013
August 2013
July 2013
May 2013
April 2013
March 2013
February 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
June 2012
May 2012
March 2012
January 2012
December 2011
July 2011
June 2011
May 2011
April 2011
March 2011
February 2011
January 2011
December 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
June 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
                
info at bbgoal.com
rouyasadr at yahoo.com


Enter Your Email
 





طنز در اشعار ابن یمین
November 9, 2023

ین مقاله در همایش ملی ابن یمین که در تاریخ 11 آّبان سالجاری در شاهرود برگزار شده بود ارائه شده است)

طنز در اشعار ابن‌یمین
چکیده
طنز در آثار ابن‌یمین را می‌توان آینه‌ای از اوضاع‌واحوال روزگار پرآشوب و پر تزلزل دوره‌ای معین از تاریخ منطقه خراسان دانست. در این بخش از آثار او ازنظر مضمون، هجو افرادی از معاصران و رقبا و گلایه از بی‌ارجی اهل هنر و علم از سوی اصحاب قدرت و شکایت از رسم روزگار بالاترین بسامد را دارد.
از میان قالب‌های شعری، بیشترین آثار طنزآمیز او را باید از میان قطعاتش جست که شاعر در آن‌ها در بیان موضوعات اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و طرح مبانی و نتایج حکمت عملی از زبان طنز نیز بهره می‌برد. همچنین می‌توان اشعار طنزآمیزی را در رباعیات، قصاید و غزلیات شاعر یافت که وقتی پای اشارات اخلاقی، اعتقادی و عرفانی به میان می‌آید از تعبیرهای طنزآمیز خالی نیست.
زبان طنزهای ابن یمین به اقتضای سبک نگارشی او ساده است و کمتر در آن طنز دیریاب می‌توان جست. اگر شگردهای ادبی در آثار طنز را به دو بخش: طنز عبارتی و طنز موقعیت تقسیم کنیم، می‌توان گفت که ابن یمین بیشتر در آثارش از شیوه اول استفاده کرده است. در طنز عبارتی، او آرایه‌های گوناگون لفظی و معنوی را برای گسترده کردن محور دلالت‌های معنایی و درنتیجه تعمیق طنز در اثر بکار برده است. در این میان استفاده او از صنعت تضاد بسیار پربسامد است که البته تضاد اگرچه در واژگان آثارش نیز جاری است ولی بیشتر نقشی مضمونی دارد که بازتابی از تعارض‌های ذهنی و حسی او در تقابل با شرایط روزگارش است.
با توجه به این‌که در پژوهش‌های ادبی تاکنون کمتر به طنز در آثار ابن یمین پرداخته‌شده است این بررسی در تلاش است که تصویری از ویژگی‌های مضمونی و ساختاری طنز این شاعر بزرگ ارائه دهد و به این سؤال پاسخ گوید که تأثیر شرایط اجتماعی و محیطی زندگانی شاعر بر شیوه‌ها و قالب‌های طنز او چه بوده است؟ برای دستیابی به این منظور روش توصیفی و تحلیلی استفاده شده است. ابتدا مضامین طنزآمیز آثار ابن‌یمین موردبحث قرارگرفته و سپس شگردهای مطایبه و طنز و چگونگی استفاده از آن‌ها در اشعار او بررسی و تحلیل‌شده و هردو بخش با نمونه‌هایی از آثار همراه است.


کلیدواژه‌ها: طنز، هجو، هزل، مزاح، ابن‌یمین، شعر فارسی

طنز در اشعار ابن یمین
مقدمه
در میان شاعرانی که در تاریخ ادبیات ایران از آن‌ها به طنز سرایی یاد می‌شود کمتر نشانی از ابن یمین هست. همچنین در بیشتر آثار پژوهشی که به بررسی تاریخ طنز در ادبیات فارسی اختصاص دارد ازجمله تاریخ طنز و شوخ‌طبعی در ایران و جهان اسلامی و طنز و طنزپردازی در ایران حتی نامی از او نیست. در این میان جواد مجابی در کتاب تاریخ طنز ادبی ایران بخشی از کتاب را به بررسی طنز در آثار او اختصاص داده که به گوشه‌هایی از مضامین طنزآمیز آثار او می‌پردازد و گسترده و همه‌جانبه نیست. همچنین در پژوهش‌هایی که به بررسی آثار ابن یمین اختصاص دارد جز انگشت‌شمار اشاراتی گذرا ، به طنز در آثار این شاعر بزرگ پرداخته نشده است. درحالی‌که با مروری کوتاه بر آثار این ادیب صاحب‌نام می‌توان نمونه‌های روشنی از طنز را در آثارش یافت.
ازآنجاکه طنز اجتماعی‌ترین بخش از ادبیات ایران است می‌توان گفت که طنز این شاعر بزرگ بازتاب ذهن طنزپرداز او در برخورد با شرایط فکری و زندگانی روزگارش است. می‌دانیم که این شاعر پرآوازه قرن هشتم هجری، عمرش را در دستگاه ایلخانان مغول، امرای سربداری و پادشاهان آل کَرت به سر آورده. این عصر، یکی از آشفته‌ترین دوره‌هاي تاریخی ایران محسوب می‌شود و اشعار ابن یمین تجلی این دوران پرآشوب است. او در امور دیوانی مرتبه طغرانویسی و مستوفیگری داشت (صفا، ح 2/3، ص 957) و مقرب دربار سربداران و آل کرت نیز بود. (شجاع کیهانی، ص 115) همچنین در قطعاتی به مدح ارباب قدرت پرداخت؛ بااین‌حال از نامرادی‌های زمانه برکنار نماند. این امر در بخش‌هایی از آثارش که بافاصله انتقادی به اوضاع زمانه خود می‌نگرد و ویرانی اخلاق مردمان روزگارش را با طنزی گزنده و تلخ باز‌می‌گوید متجلی است. ازاین‌رو بیراه نیست اگر طنز ابن یمین را آینه‌ای از پریشانی‌های اخلاقی، اجتماعی و سیاسی روزگار پرآشوب و پر تزلزل دوران او و اوضاع‌واحوال منطقه خراسان در دوره‌ای معین از حکومت ایلخانان مغول بدانیم (شجاع کیهانی، ص 115)؛ یعنی دوره‌ای که در آن اخلاق اجتماعی و پایه‌های فکری و فرهنگی مردم رو به انحطاط و فساد گذاشت. همچنین می‌توانیم رگه‌هایی از طنز را در آثاری از او مشاهده کنیم که در دوران تسلط سربداران خراسان سروده شده، یعنی دوره‌ای که اصول اخلاقی مبتنی بر حکمت و نظایر آن توسط حاکمیت چندان به رسمیت شناخته نمی‌شد. ازاین‌رو در آینه آثار طنزآمیز ابن‌یمین می‌توانیم چگونگی تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی دوران او را بر ذهن و زبان شاعر جستجو کنیم، تحولاتی که بی‌شک بر مضمون و قالب آثار طنز این شاعر بزرگ تأثیر گذارده است.
1-اشعار طنز ابن‌یمین از نظر سبک و قالب
1-1- قالب‌های ادبی: ابن یمین قالب‌های مختلف شعری را اعم از قصیده، غزل، مقطعات، رباعی، ترجیع‌بند، ترکیب‌بند، مسمط، مخمس، مستزاد، مثنوی، ماده‌تاریخ و چیستان بکار برده است. در این میان بیشترین آثار طنزآمیز او را باید از میان قطعات او جست. در قطعات اوست که شاعر مضامین اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و طرح مبانی و نتایج حکمت عملی را در قالب تشبیهات و تمثیلات بدیع و غالباً با الفاظ و تعبیرات استوار بیان می‌کند و از زبان طنز نیز بهره می‌برد تا آیینۀ روشنی باشد از اوضاع‌واحوال بی‌سامان جاری و پریشانی‌های اخلاقی و اجتماعی و سیاسی روزگار پرآشوب و پر تزلزل او. (زرین‌کوب، از گذشته ادبی ایران، صص 376-377) بنابراین بررسی زندگی واقعی شاعر از لابه‌لای قطعاتش بیشتر امکان‌پذیر است. (مجابی، جواد، صص 241-238) در مرحله بعد شمار اشعار طنزآمیز او در رباعیاتش چشمگیر است که بیشتر مضمونی هستی شناسانه دارد و به احوالات فردی‌اش نزدیک‌تر است. همچنین می‌توان اشعار طنزآمیزی را در قصایدش جست که در آن تضاد میان موقعیت اقتصادي او با موقعیت فرهنگی‌اش سبب دوپارگی وحدت فکري او شده است و این تضاد در قصاید طنزآمیزش انعکاس یافته است. مضامین غزلیات ابن یمین عاشقانه است و در آن‌ها کمتر ردی از طنز یافت می‌شود ولی در چند نمونه انگشت‌شمار آنجا که پای اشارات اخلاقی و عرفانی به میان می‌آید سخن او از تشبیهات و تعبیرات طنزآمیز خالی نیست.
1-2- سادگی در زبان: سبک نگارشی ابن یمین ازنظر معانی ساده است و روانی زبان و انسجام و خالی بودن از تکلف و خودنمایی و علم فروشی از ویژگی‌های آن است و می‌توان اشعارش را در دنباله سبک ساده گویان خراسانی دانست. (زرین‌کوب، از گذشته ادبی ایران، صص 376-377) بندرت در شعرهای او به کلمات غریب و یا ترکیبات دشوار باز‌می‌خوریم (صفا، ح 2/3، ص 956) طنز او نیز ساده و روان و همه‌کس فهم است و کمتر در آن طنز دیریاب می‌توان جست.
2- واژگان شوخ‌طبعی در اشعار ابن‌یمین
در اشعار ابن یمین به ابیاتی برمی‌خوریم که در آن واژگان شوخ‌طبعی اعم از طنز، مزاح یا هجو به‌کاررفته است که چگونگی استفاده از آن‌ها از سویی بازتاب زندگی و زمانه اوست و از سوی دیگر نگاه او به کارکرد گونه‌های شوخ‌طبعی را منعکس می‌کند. زمانه ابن یمین دوره آشفته‌ای است و از قراین چنین برمی‌آید که علیرغم این‌که او در دربار از مرتبه طغرانویسی و مستوفی‌گری برخوردار بوده، در بسیاری از اوقات زندگانی‌اش با توفیق قرین نبوده است و روزگارش همواره به خوشی و آسودگی نمی‌گذشته و قدر و منزلتش را نمی‌شناخته‌اند. ازاین‌رو در بسیاری از موارد، سخن ابن یمین با کنایه‌ها و طنزهای تند و شکایت‌های تلخ از نامردمی، دون طبعی و قدرناشناسی امرا و بزرگان همراه است که این امر اشعارش را به هجو متمایل ساخته و علاوه بر آن استفاده از این واژه در آثارش به نسبت دیگر واژگان شوخ‌طبعی از بسامد بالاتری برخوردار است.
2-1- هجو هجو ازنظر ابن‌یمین همان مفهومی را دارد که در ادبیات فارسی از آن سراغ داریم: در مقابل مدح بکار می‌رود و نوعی شعر غنایی است که بر پایه نقد گزنده و درد انگیز است و گاهی به سرحد دشنام‌گویی یا ریشخند مسخره‌آمیز و دردآور نیز می‌انجامد و مقابل مدح است. (حلبی، ص 34) ابن یمین حاسدان، رقبا و امرا را به هجو تهدید می‌کند و آن‌ها را از قدرت هجوش می‌هراساند:
پوست اندر کشم به ناخن هجو از سرش همچو پوست از سنجد (قطعه 269، ص 380)
***
هر که او را تواضعی کردی قدر آن گر شناخت افزون کن
وانکه قدرش ز ناکسی نشناخت چون سگش از سرای بیرون کن
تا از آن دیو بد سیر برهی انگژه از هجاش در ...ون کن (قطعه 713، ص 499)
***
او در گلایه از «عالیجناب آصف عهد علاء دولت و دین هندوی مبارک روی» هجو را در مقابل مدح قرار می‌دهد و می‌گوید:
عجب که خواجه ندانست و داند این معنی کسی که باز تواند شناخت سر از پای
که هجو نیز توان گفت و هیچ مشکل نیست بدان زبان که بود خواجه را مدیح سرای (قطعه 882، ص 544)
سخن ابن یمین هنگام ناامیدی از بذل و بخشش بزرگان با کنایه‌ها و شکایت‌های تلخ از دون طبعی و قدرناشناسی این‌گونه اشخاص همراه می‌شود و به هجو می‌گراید. ولی گاهی که از نامردمی‌ها به خشم می‌آید هجو را نیز چاره کار نمی‌بیند. گویی کار از هجو گفتن هم گذشته است: هر که مدح اندرو اثر نکند فکرت هجو او مکن زنهار
اثر مدح با تو گویم چیست یادگار منش به خاطر دار
آنکه چون دُرٌ شاهوار خرید بدهد در بهاش زر عیار
هر که را سیرت این‌چنین نبود آدمی جز به صورتش مشمار
این‌چنین ناسپاس نادان را خواه افسر فرست و خواه افسار (قطعه 458، ص 429)
***
مرا زین پیش خاطر چند گاهی به انواع سخن می‌بود مایل
غزل می‌گفتم و مدح و مراثی هجا گفتن نبودم نیز مشکل
کنون از جور گردون بسته بینم در گوهرفشانی بر افاضل
غزل را عشق باید عشق را یار ندارم من یکی زین هر دو حاصل
به مدحت هم نیابم اهتزازی ز صاحب‌منصبان بی فضایل
هجا را نیز اثر چندان نبینم درین مشتی خسیس دون جاهل
کنون چون زنده را فهم سخن نیست مدیح مرده باشد سعی باطل
چو حال شعر از این‌سان شد که گفتم همان بهتر کزین پس مرد فاضل
مراثی و غزل دیگر نگوید شود از زیور اشعار عاطل
ندارد رنجه خاطر تا تواند به مدح و هجو این مشتی اراذل (قطعه 572، ص 460)
***
گفتم: اکنون به مدح و هجو کسی نشود فکر با ضمیرم جفت
زان که مرد دروغ نیست رهی وندرین عهد راست نتوان گفت (قطعه 113، ص 340)
2-2- مزاح یکی دیگر از واژگانی که در اشعار ابن یمین بکار رفته «مزاح» است. مزاح در ادب فارسی به معنای شوخی و شوخ‌طبعی کردن است (حلبی، ص 163) او در رویکردی اخلاق‌گرایانه مزاح را موجب بی‌قدری و بی‌آبرویی می‌داند و در مقام نصیحت مخاطبش را از آن بر حذر می‌دارد:
چهار چیز دهد آبروی مرد به باد به اختیار مباش ای پسر مباشر آن
یکی دروغ و دوم صحبت عوام‌الناس سوم مزاح و چهارم شراب برادمان (قطعه 675، ص 488)
2-3 - طنز در برخی از ابیات ابن یمین با واژه طنز روبرو می‌شویم که تقریباً نزدیک به معنایی است که در ادبیات فارسی از آن می‌شناسیم و یکی از معانی آن طعن و کنایه است. (جوادی، ص 14). در شعر او عقل و فلک و معشوق وقتی بی‌قراری شاعر را در برابر معبود یا ممدوح می‌بینند به‌طعنه و یا سخن ظرافت آمیز روی می‌آورند که شاعر از آن با عنوان طنز یاد می‌کند:
هوای لعل تو کردم فلک به طنزم گفت که رایگان نتوان یافت ای فلان، گوهر (قصیده گوهر، بیت 2015، ص 94)
***
گفتم که منِ شیفته، بیمار توام درمان دلم کن که دل افکار توام
خون‌دلم از دیده روان کرد و به طنز گفتا بنگر چگونه در کار توام (رباعی 506، ص 689)
***
گفتم بجهم ز زلف جانانه به عقل گویند رهد مردم فرزانه به عقل
عشقش ز درم آمد و گفتا با طنز مشهور بود مردم فرزانه به عقل (رباعی 446، ص 682)
***
شعرت آوردم به سوغات و به طنزم عقل گفت نزد موسی تحفه آور دست‌دست سامری (قصیده‌ای در مدح خواجه نظام‌الدین یحیی، بیت 3951، ص 177)
3-تضاد، مهم‌ترین ویژگی مضمونی و شکلی آثار ابن‌یمین
از میان مهم‌ترین ویژگی‌های مضمونی و شکلی آثار ابن یمین می‌توان به تضاد اشاره کرد. تضادی در اندیشه ابن یمین هست که در اشعارش متجلی می‌شود و آن را به سمت‌وسوی طنز می‌کشاند. بیداد زمانه، نابهنجاری‌های اجتماعی و اخلاقی و شرایط متزلزل حکمرانی بر ذهن و زندگی شاعر اثر گذارده و این آشفتگی در قالب و محتوای آثارش متجلی شده و به آن سرشتی متغیر و متضاد داده است و شرایط پرفرازونشیب زندگانی شاعر به این تضاد دامن زده است. حوادث زمانه که او را با فراز و نشیب زندگی آشنا کرده است او را در هر قدم به حکمت و عبرت رهنمون می‌شود... ازاین‌رو با تفاوت احوال وی در آن‌ها گهگاه تفاوت پدید می‌آید. (زرین‌کوب، با کاروان حله، ص 273) بازتاب این تضاد را می‌توان در بسامد بالاي واژگان و مفاهیم متضاد، کاربرد تصاویر متناقض نما، صنعت مقابله و... مشاهده کرد؛ بنابراین بیراه نیست اگر تضاد را پربسامدترین شگردهایی بدانیم که در عناصر فکری، زبانی و ساختاری آثار ابن یمین تجلی می‌‌یابد تا آینه‌ای باشد از آشفتگی و حس متضادی که شاعر در برخورد با شرایط جامعه بدان دچار است، اینجاست که تضاد از عنصر شکلی و صنعت بدیعی و آرایش کلام شاعر فراتر می‌رود و به تضاد در اندیشه و نگاه به روابط اجتماعی و فردی کشیده می‌شود.
ازآنجاکه یکی از عناصر مهم طنز تضاد است، پربسامدترین شگردهای طنز در اشعار ابن یمین از رهگذر تضاد حاصل می‌شود. هم‌زمانی مذمت دنیا و طلب آن، اعتراف هم‌زمان به اعتقادات مذهبی و ابراز علاقه به می‌گساری، مدح و قدح هم‌زمان ممدوحان و مواردی از این قبیل پدیدآورنده طنز مضمونی در بسیاری از آثارش است.
4- مضامین طنزآمیز
آثار طنزآمیز ابن یمین را ازنظر مضمون می‌توان به چند بخش تقسیم‌بندی کرد:
4-1- هجو ارباب قدرت و یا افرادی از معاصران و رقبا، مدعیان شعر، مداحان درباری، جاه‌طلبان و زرپرستان، علما و مدعیان بی‌عمل دین
ابن یمین در بخش‌هایی از آثارش به نکوهش دشمنان و حاسدان خود و یا ارباب قدرت پرداخته است. گاه در برابر ارباب قدرت، هجوهای او از نرمی بیشتری برخوردار است و بیشتر ناظر بر تقاضای مساعده است. برای مثال در قطعه‌ای خطاب به سلطان صاحبقران، علاء‌الملک می‌گوید:
بارها ابن یمین را داده‌ای سوگندها تا کی از سوگند آخر چیزکی دیگر بده (قطعه 768، ص 515)
گاهی در برابر مخدوم اختیار از کف می‌دهد و در وصف بزرگانی که از شدت خست حتی پاسخ دشنام را هم نمی‌دهند زبانش تندتر می‌شود:
تا نگویند که داد ار شنود دشنامی به مکافات یکی را ندهد دشنامی (قطعه 806، ص 525)
***
دی یکی آمد به نزدم از ندیمان امیر آنکه در مدحش همی‌خواهم که فردوسی شوم
گفت مخدومت همی‌خواند بگفتم این مگوی او نخواند هرگزم گر آیه‌الکرسی شوم (قطعه 608، ص 469)
همچنین وقتی با حاسدان مواجه می‌شود هجو او پرخاشگر است و از نرمی و لطافت زبان در آن کمتر خبری هست:
آن خواجه که دارد کف دربار چو میغ و آن گُرد که خون چکاند از میغ به تیغ
دارد خبر از من که ز من لاشه خرم جو خواهد و کَه گرچه بدو هست دریغ (رباعی 424، ص 679)
***
فیلسوف زمانه قطب‌الدین کرده کاری عجب چه نادانی
بر لب شیخ‌زاده بسطام از طمع تیز کرده دندانی
خواست تا گاو لیس بر دهدش خورد گوساله بازگردانی (قطعه 860، ص 539)
***
دوری در آمدست که راضی نمی‌شود کمتر کسی که صدر معظم نویسمش
آخر وزیر را چه نویسم که هر فقیر دارد طمع که صاحب اعظم نویسمش
منصب بدان رسیده که اکنون گدای کوی نپسند دار ز شاه جهان کم نویسمش (قطعه 499، ص 439)
نتیجه آنکه در این‌گونه آثار ابن یمین، ما با طیف گسترده‌ای از آثار هجوآمیز مواجهیم که با طعن، کنایه و تعریض، زبان به‌نقد افراد مورد نظرمی‌گشاید.
4-2- مدح امرا و هجو دشمنانشان
ابن یمین بخش مهمی از دوران شاعری خود را در دربار گذرانیده و بارها در اشعارش به شیوه‌ای مبالغه‌آمیز به مدح امرا و سلاطین روزگار خود پرداخته است. او در این میان گاه برای خوشامد امرا، دشمنان آن‌ها را نیز از تیغ هجوش در امان نگذاشته است. او در قصیده‌ای در مدح طغا تیمور خان این‌چنین به هجو دشمنانش می‌پردازد:
ز ریش گاوی خود غرٌه شد به حلم تو دشمن نداند آنکه کند شیر، گاه خشم تبسم (ص 134، بیت 3003)
4-3- گلایه از زمانه و زندگی و ارج ننهادن به اهل هنر و علم و فرهنگ از سوی حاکمان
اگرچه ابن‌یمین در بیشتر سال‌های زندگی‌اش از ملازمان دربار بوده است اما روزگارش همواره به خوشی و آسودگی نمی‌گذشته و قدر و منزلتش را نمی‌شناخته‌اند. این امر در جای‌جای آثارش متجلی است که گاه رنگ گلایه از زمانه را پیداکرده، زمانه‌ای که فرومایگان را بر صدر می‌نشاند و ارباب هنر و علم و فرهنگ را خوار می‌شمارد. این مضمون در این بخش از آثار او با طنزی تلخ همراه می‌شود تا آشفتگی‌های سیاسی ـ اجتماعی و سقوط اخلاق اجتماعی و ارزش‌های انسانی دوران خود را به تصویر بکشد و بازتاب نگاه تلخ او به روزگار و نامرادی‌های آن ‌شود.
هرگز فلکم زیاد می نگذارد هر دم به غمی تازه‌ترم بسپارد
نزد فلک ستمگرم عیبی نیست جز آنکه مرا اهل هنر پندارد (رباعی 293، ص 662)
***
بر فلک دل منه ار بوی خرد یافته‌ای که نبینی به وجود آمده ناحق‌تر ازو
عاقل امروز کسی را نهد این دون‌پرور که نباشد به جهان هیچ‌کس احمق‌تر ازو
لاجرم هر که بود رونق عقلش کمتر هیچ‌کس را نبود کار برونق‌تر ازو (قطعه 724، ص 502)
***
(در قصیده‌ای خطاب به امیرسبزواری):
من‌بعد با فلک مفکن کار بنده را زیرا کزو به کس نرسد هیچ طایله
آخر کجا رسد چو به قرصی بسر برد روزی تمام این فلک تنگ‌حوصله (ص 158)
***
گفتم روم زیارت پیشینیان کنم باشد که راحتی رسد از روحشان به من
عقلم شنید و گفت که بنشین بجای خویش و اندر خطر به هرزه مینداز جان و تن
آخر ز زندگان به چه خلعت رسیده‌ای تا گسترند در قدمت مردگان کفن (قطعه 691، ص 493)
***
چه عادتی است که انباء دهر هر قومی کرم به لاف ز عهد گذشته واگویند
بر آن گروه بباید گریست کز پس ما حکایت کرم از روزگار ما گویند (قطعه 261، ص 378)
***
(خطاب به معبود):
موجب حرمان ندیدم در وجود خویشتن هیچ‌چیز الا هنر کان هست نزدیک تو عیب (از قطعه 33، ص 320)
***
حبذا روزگار بی‌عقلان کز خرابی عقل آبادند
عقل و غم را به هم گذاشته‌اند وز حماقت همیشه دل‌شادند
هرکجا عقل هست شادی نیست عقل و غم هر دو توأمان زادند (قطعه 270، ص0 38)
***
طالع من بین که از پی آب گر روم سوی بحر، بر گردد
ور به دوزخ طلب کنم آتش آتش از یخ فسرده‌تر گردد
گر برم حاجتی به نزد کسی در زمان گوش‌هاش کر گردد
ور ز راهی طلب کنم کف خاک خاک حالی به نرخ زر گردد
گر به کوهی طلب کنم سنگی سنگ نایاب چون گهر گردد
ور به نزد کسی سلام برم هر دو گوشش چو گوش خر گردد
این‌چنین حال‌هاش پیش آید هر که را روزگار برگردد
در همه حال شکر، ابن یمین که مبادا ازین بتر گردد (قطعه 312، ص 389)
***
با خرد گفتم ای مدبر کار که بدانش چو تو نشان ندهند
چیست حکمت که از خزانه غیب برگ کاهی به راستان ندهند
به خسیسان دهند نعمت و ناز اهل‌دل را به جان امان ندهند
آنچه با جاهلان سفله دهند با بزرگان نکته‌دان ندهند
گنج و دولت دهند نادان را با هنرپیشه نیم نان ندهند
سفله بر صدر و اهل دانش را به‌غلط ره بر آستان ندهند
گجروان را دهند خرمن‌ها قوت یک‌شب به نیکوان ندهند
مگسان را دهند شکر و قند با همایان جز استخوان ندهند
عقل گفت این حدیث نشنیدی هر که را این دهند آن ندهند (قطعه 243، صص 373-4)
***
پیشتر زینکه رند وش بودم کار من داشتی هزار فروغ
وینزمان کز برای مصلحتی دم زهدی همی زنم به‌دروغ
کارم از فقر و فاقه گشته چنانک نرسد نان به تره تره به دوغ
وز برای رعایت ناموس می‌زنم در گرسنگی آروغ (قطعه 524، ص 446)
4-4- اشعار رندانه که به طنز صوفیانه پهلو می‌زند.
ابن یمین رویکردی چندوجهی به زندگی دارد که گاه متناقض نما به نظر می‌رسد. او که شیعه‌اي خردگرا و اراده‌گرا است در برخورد با ناملایمات زمانه و شرایط التهاب آور عصر خود، گاه نگاهی جبرگرایانه اختیار می‌کند که رنگی از تردید در بنیادهاي فکري و فلسفی دارد و درنگ‌های هستی‌شناسانه‌اش به طنزی رندانه از نوع طنز خیامی پهلو می‌زند و آنجا که اندیشه زوال و فنای جهان را دارد رنگی از طنز صوفیانه به خود می‌گیرد تا نشانگر بازتابی از زندگی و زمانه پرالتهاب او باشد که وقتی رخدادهایش از صافی ذهن حساس شاعر می‌گذرد او را دچار تناقض در نگاه به هستی و آموزه‌های مربوط به آن می‌کند:
گنهی می‌کنم کنون پنهان ایزد آن را نمی‌کند پیدا
کرم ذوالجلال ازین بیش است که کند یاد آن بروز جزا (قطعه 22، ص 317)
***
پیش‌ازاین نامد ز تو کاری که ارزد هیچ‌چیز وانچ اکنون کار پنداری‌اش آن‌هم هیچ نیست (قصیده فی التوحید، ص 23، بیت 357)
***
گر خرد یارت است ابن یمین بر طرب نه بنای کارت را
زان که چندان تفاوتی نکند بد و نیک تو کردگارت را (قطعه 21، ص 317)
***
چون آگهی‌ای نبینم از توحیدت سودی نکند به کثرت و تفریدت
هر چیز که آن به نزد ما ایمان است کفر است به نزدیک تو از تقلیدت (رباعی 122، ص 641)
***
گفتم نخورم باده که کاری نه نکوست تا باز رهم ز طعنه دشمن و دوست
بشنید خرد گفت که می چون نخوری طاعت بود آن گنه که فرموده اوست (رباعی 134، ص 643)
***
گفت آنکه مرا دید ز طاعات بعید کاندیشه نمی‌کنی تو از وعد و وعید
گفتم که ز بهر من در استغفارند آن‌ها که شدند حامل عرش مجید (رباعی 304 ص 664)
***
این گنبد سبز از شفق مرجان رنگ دانی به چه ماند ای دل بافرهنگ
طاسیست زمردین مرصع به عقیق جامیست جهان‌نما پر از باده و بنگ (رباعی 435، ص 680)
4-5- شوخی با مناهی و دستورات شرع:
از آثار و زندگانی ابن یمین برمی‌آید که فرد معتقدی بوده است ولی شوخی در عمل به مناهی و گلایه از سختی برخی احکام مثل روزه‌داری و حرمت شراب‌خواری در برخی اشعار او منعکس‌شده است. یکی از بیشترین خواهش‌هاي ابن‌یمین از ممدوح، شراب است. حرمت شراب و هم‌زمان شراب‌نوشی نه‌فقط در عصر ابن یمین، بلکه در اغلب دوره‌های تاریخی در ایران، به‌ویژه در دربارها و میان بزرگان حکومتی رایج بوده است و ابن یمین به‌عنوان فردی متشرع دراین‌ارتباط دارای حسی دوگانه بوده است. شاعر که نمی‌تواند دست از باده‌گساری یا مناهی بردارد در توجیه این عمل خود با طنزی رندانه به شوخی با مقدسات و دستورات شرع می‌پردازد:
هرکس که توبه کرد به دور گل از شراب کی توبه‌اش قبول کند غافرالذنوب
تائب شدن به دور گل از لطف طبع نیست ساقی بیار باده علی‌رغم من یتوب (قطعه 42، ص 322)
***
پیوسته اگر با می و با معشوقیم بر ما چه ملامت چو بر آن مرزوقیم
کار می و معشوق میسر ما را زانست که ما ز بهر آن مخلوقیم (رباعی 503، ص 689)
***
کس خُلْد و جَحیم را ندیده‌است ای دل گویی که از آن جهان رسیده‌است ای دل؟
امّید و هراسِ ما به چیزی است کزان جز نام نشانی نه پدید است ای دل!(رباعی،447 ص 682)
***
خوش باش که جز تو دگری نیست پدید وز آخرت الا خبری نیست پدید
امروز تمتعی ز دنیا بردار کز حالت فردا اثری نیست پدید (رباعی 269، ص 659)
***
تا در تن من هیچ رگ و پی باشد اندر رگ من بجای خون مِی ‌باشد
مستی نتوان زد ز می نسیه خلد بر نقد زنم که داند آن کی باشد (رباعی 247، ص 657)
***
دو هفته مه روزه چون رخ‌نمود بدو گفتم از من مبادی بحل
من از فربهی تو لاغر شدم که بادی به‌زودی گرفتار سل (قطعه 559، ص 456)
***
خدایگان فصیحان دهر ابن یمین توئی که هست فضایل ترا و همتا نه
بریخت خون بسی ملحد این مه روزه ازو ملول جهانیست بنده تنها نه
بروز زحمت دق باشد و شب استسقا عوارضی که دوایش به‌جز مدارا نه
برای دفع مضرت برای هضم طعام به‌شرط آنکه به پنهان بود به پیدا نه
بجای آب دو سه کاسه می پس از افطار اگر کنیم تناول روا بود یا نه (قطعه 757، ص 511)
***
دهقان بچه‌ای داد می نابم دوش گفتم که حرام باشد این گفت خموش
من از رز خویش چیده‌ام انگورش تشویش مکن می حلالست بنوش (رباعی 414، ص 678)
***
زیبا صنمی بناز کی آب زلال تذکیر همی‌گفت به صد غنج و دلال
در مجلس او شد برهِ رشد و ضلال یک قوم به وعظ او و یک قوم به حال (رباعی 456، ص 683)
***
در حیرتم از قاضی احکام کهن کز حکم وی‌اند اهل جهان بی‌سر و بن
محکم سجلی بسته که این کار تو نیست پس حکم همی کند که این کار بکن (رباعی 544، ص 694)
***
می نوش و ناامید ز غفران حق مباش کافزون ز جرم بنده بود عفو کردگار (غزل 151، ص 241)

4-6- نصیحت و طرح نکات اخلاقی
ابن یمین شاعری اخلاق مدار است و این رویکرد بیشتر در قطعات او نمود می‌یابد. در این میان گاهی قطعات متضمن نصایح اخلاقی‌اش از طنز خالی نیست.
برای مثال در قطعه‌ای در نکوهش قول بی فعل می‌گوید:
گر به‌روی ترش کار فقر راست شدی کدوی سرکه بدی بایزید بسطامی
و گر به خرقه ازرق تمام گشتی کار تغار نیل بدی شیخ احمد جامی
و گر برقص کسی شهره و علم بودی امام شهر شدی خرس در نکو نامی (قطعه 802، ص 524)
در پاره‌ای از قطعات اخلاقی ابن‌‎یمین می‌توان نشانه‌هایی از طنز را یافت که در قالب حکایت بیان‌شده است:
ظالمی را خانه غارت کرد روزی کافری خلق را دیدم که مالش را به غارت می‌برند
گفتم ای ظالم چه حال افتاده است اکنون ترا گفت آنچ از غارت آوردم به غارت می‌برند (قطعه 315، ص 390)
***
شنیدم که عیسی علیه‌السلام تضرع‌کنان گفت کای کردگار
جمال جهان فریبنده را چنانک آفریدی به چشمم در آر
برین آرزو چند گاهی گذشت همی کرد روزی به دشتی گذار
زنی را در آن دشت از دور دید نه اغیار با او رفیق و نه یار
بدو گفت عیسی که تو کیستی چنین دورمانده ز یار و دیار
چنین داد پاسخ که من آن زنم که بردی مرا مدتی انتظار
چو بشنید عیسی شگفت آمدش مرا گفت با صحبت زن چکار
به پوزش درآمد زن آنگاه گفت جهانست نام من ای نامدار
مسیحا بدو گفت بنمای روی که تا بر چه دل‌ها ترا شد شکار
بزد دست و برقع ز رخ بر فکند برو کرد راز نهان آشکار
یکی گنده پیری سیه روی دید ملوث به صد گونه عیب و عار
به خون غرقه گشتست یکدست او دگر دست کرده به حنا نگار
مسیحش بپرسید کا‌ین حال چیست بگو با من ای قحبه نابکار
چنین گفت کین لحظه یک شوی را بدین دست‌کشتم بزاری زار
دگر دست حنا از آن بسته‌ام که شویی دگر شد مرا خواستگار
چو بردارم این را به قهر از میان به لطف آن دگر گیردم در کنار
شگفت آنکه بااین‌همه شوهران هنوزم بکارت بود برقرار
ز راه تعجب مسیحاش گفت که ای زشت‌رو قحبه خاکسار
چگونه بکارت نشد زایلت چو داری فزون شوهران از هزار
به پاسخ چنین گفت آن گنده پیر که ای زبده و قدوه روزگار
گروهی که کردند رغبت به من از ایشان ندیدم یکی مرد کار
کسانی که بودند مردان مرد نگشتند گرد من از ننگ و عار
چو حالم چنین است با شوهران اگر بکر باشم شگفتی مدار
تو نیز ای برادر مرین قصه را همی دار ز ابن یمین یادگار
ز مردیت هیچ ار نصیبی بود بدین قحبه رغبت مکن زینهار (قطعه 434، ص 421)
4-7- مطرح ساختن مسائل زندگی روزمره با زبان طنز
یکی دیگر از مضامین طنز در آثار ابن یمین که بیشتر در قطعات او نمود می‌یابد متاثر از زندگی روزمره است که گاهی رنگ گلایه و گاه رنگ نصیحت دارد. برای مثال در قطعه‌ای با نگاهی طنزآمیز به توصیف اسبی که ملک به او داده است می‌پردازد:
لاشه اسبی فتاد مرکب من به‌روش از همه خران کمتر
هست آن گاوگوش اشتر دل اسب صورت ولی به معنی خر (از قطعه 391، ص 408)
***
در قطعه‌ای دیگر با نگاهی طنزآمیز به نکوهش خوردن غذای نامناسب می‌پردازد:
از طبیبی شنیده‌ام روزی کاوستاد بزرگ بود آن مرد
گفت آن را که در شکم ناگاه از غذای غلیظ پیچد درد
گر طبیبش معالجی نیک است چشم او را علاج باید کرد
زان که چشم وی آن غذای لذیذ گر همی دید پس چرا می‌خورد؟(قطعه 224، ص 369)
***
مطبخی است ناگوار مرا شهره گشته به آش پختن کست
تا به شام از سحر بود بنگی وز سحر تا به شام باشد مست
هر چه از مایعات یافت بریخت وانچه از جامدات جست شکست
گر به قبض آورد عصای کلیم ور بود سوی ذوالفقارش دست
دایم آنش بود تنور آشاب اکره الجیش، این بود پیوست
بنگر تا به غیر ابن یمین این‌چنین مطبخی کسی را هست؟(قطعه 167، ص 353)
4-8- شوخی با روابط انسانی و عاشقانه
ابن یمین در اشعارش در وصف شاهد و معشوق بسیار سخن گفته است و کمتر در این میان بنای شوخی با معبود را داشته است. بااین‌حال در مواردی اندک می‌توان ردی از شوخی با معشوق را هم در آثارش جست:
هست ابن یمین از تو، خشنود به دشنامی از تو طمعش زین بیش اکرام نخواهد بود (از غزل 110، ص 224)
***
دلدار بیامد دو سه‌گامی ز پیم پنداشت مگر که هست در جام میم
چون دید مرا کیسه تهی همچو رباب برگشت و دمی داد به کردار نیم (رباعی 483، ص 686)

5-شگردهای ادبی
اگر شگردهای ادبی در آثار طنز را به دو بخش: طنز عبارتی و سازوکارهای مبتنی بر محتوای زبان (که بیشتر بر خلق موقعیت و عمل داستانی استوار است) تقسیم کنیم، می‌توان گفت که ابن یمین در آثارش بیشتر از شیوه اول استفاده کرده است. در طنز عبارتی، او آرایه‌های ادبی لفظی و معنوی نظیر جناس، تشبیه، ایهام و کنایه را برای گسترده کردن محور دلالت‌های معنایی و درنتیجه تعمیق طنز در اثر به‌کاربرده است.
5-1- تضاد
همان‌گونه که در ابتدا ذکر شد، تضاد از پربسامدترین عناصر فکري و زبانی آثار ابن یمین است و آن را می‌توان در بسامد بالاي واژگان و مفاهیم متضاد، کاربرد تصاویر متناقض نما، صنعت مقابله و... مشاهده کرد؛ در میان انواع کلمه، تضاد در اسم، صفت و فعل بیشترین بسامد و تکرار را در آثار او دارد. البته تضاد در آثار ابن یمین از عنصر شکلی و صنعت بدیعی فراتر می‌رود و به تضاد در اندیشه و نگاه به روابط اجتماعی کشیده می‌شود و در خدمت بیان اندیشه‌های مرکزي و محوري شاعر قرار می‌گیرد و پدیدآورنده طنز است:
مایل ملک قناعت چو شدم، دانستم که هنر هرچه زیادت شود آن دردسرست (از قطعه 169، ص 353)
***
مرا ز عشق تو گر شادیی به جان نرسد تو شاد باش که جز غم به عاشقان نرسد (از غزل 140، ص 236)
5-2- ذم شبیه مدح
ابن یمین در برخی از آثارش از ذم شبیه مدح استفاده کرده است تا نگاه انتقادی خود را به شرایط زمانه بازتاب دهد: در ظاهر زبان به مدح مملوک می‌گشاید؛ برای مثال «کمال» و «بزرگی» او را می‌ستاید ولی درواقع او را هجو می‌کند و در سایه تضاد پدید آمده میان مدح ظاهری و ذم محتوایی، فضای طنز می‌آفریند:
مرجع اهل حیل مجمع تزویر و نفاق شرف دولت و دین قدوه اصحاب ضلال
آن به دنیا شده مغرور چنان پندارد که بزرگی جهان جمله به‌مال است و منال
با بزرگی کرم و خوی خوش ار حاجت نیست او بزرگیست که گردونش ندیدست همال
زو ندیدست کرم هیچ‌کس الا در خواب و آن کرم نیست که دیدست خیالست خیال
ملکات وی اگرچه همه با نقصانست لیک بخلش بود و خبث طبیعت به کمال
اعتقادش چه توان گفت عفی الله ملحد نکند یاد سلف جز به بدی در همه حال
سخنی کش نبود فایده گوید همه‌وقت که در آن طبع غلیظش نتوان یافت ملال
لیک یک نکته لطفش مدد روح دهد گر به گوشش برسد جای کلالست و ملال
با چنین کس به‌سوی روضه رضوان نرود هر که بر پای دل او بود از عقل عقال (قطعه 569، ص 459)

5-3- مدح شبیه ذم
ابن یمین در پاره‌ای از اشعار انتقادی‌اش خود را ناسازگار با رسم زمانه قلمداد می‌کند و به ذم خود می‌پردازد ولی درواقع این ملامت نشان از ناهم‌سویی او با کژی‌ها و ناراستی‌های روزگار دارد. تضاد پدید آمده میان ظاهر عتاب‌آلود سخن و باطن مدح آمیز آن، اثر را به طنزی انتقادی می‌کشاند:
نزد اهل زمانه از که و مه گر عبیدند جمله گر احرار
هست عقل معاش آن به کمال که زید در جهان منافق وار
و آنکه امساک غالبست برو اوست اکفی اکفاه در همه کار
زین دو فرقه چو نیست ابن یمین زان بر خواجگان دنیی دار
هست عقل معاش او اندک هست اتلاف مال او بسیار
من و اتلاف مال و بی‌عقلی وین فضیحت کزوست فخر تبار
و آن گروه و تجمل دنیا و آن رؤیت که اوست مایه عار (قطعه 459، ص 430)
***
با خرد گفت که دانی به چه عیب ابن یمین از کمان فلک آزرده به تیر ستم است
برکشید از جگر آهی خرد و گفت بدرد عیبش اینست که مسکین به خرد متهم است (قصاید، بیت 438 و 439، ص 27)
5-4- جناس
استفاده از آرایه‌ی لفظی جناس در برخی از اشعار ابن‌یمین به ایجاد فضای طنز واژگانی می‌انجامد. برای مثال در قصیده‌ای در مدح علاءالدین محمد خطاب به «روزگار سفله‌نواز» می‌گوید:
به کنج عزلت از آنم نشسته چون عنقا که هیچ فضل ندانی تو باز را بر غاز (بیت 2390، ص 111)
5-5- تعریض، کنایه و طعنه طنزآمیز (آیرونی)
تعریض و کنایه نسبت به ممدوحان، حاسدان، رقبا و شاهدان و نیز شرایط روزگار، گاه آثار ابن یمین را به سمت‌وسوی طنز می‌کشاند. مثل این شعر که خطاب به ممدوحش سروده است:
ای جود ترا حاتم طی گشته رهی وی روی نموده از توام روز بهی
هرچند که نان یافتم از دولت تو اما نتوانم که خورم نان تهی (رباعی 616، ص 703)
***
مصداقی دیگر برای استفاده ابن یمین از طعنه طنزآمیز (آیرونی)، قطعه‌ای روایی است که در آن پدر شاعر به خوابش آمده و در بخشی از این قطعه گفتگوی زیر میان آن دو سر گرفته است:
سؤال کرد که ابن یمین چه عیبت بود که روی بخت ترا ناخن زمانه شخود
جواب دادم و گفتم که جز هنر عیبی اگرچه قافیه ذالت نیست در محمود
ولیکن این فلک بی‌هنر بدین عیبم ز دل قرار ببرد و ز دیده خواب ربود
خرد به‌طعنه همی‌گویدم که خوش می‌باش اگر بکاست ز شادیت، در غمت افزود (از قطعه 250، ص 376)
5-6- تشبیه و تمثیل
ابن یمین در برخی از آثارش از آرایه‌های ادبی تشبیه و یا تمثیل برای هجو مخالفان و دشمنانش استفاده کرده است:
کردم سؤال از کرم خواجه حاجتی بیرون ز وعده‌ای نشنیدم جواب او
طبعش به گاه وعده بود راست چون سحاب با رعدوبرق لیک نبارد سحاب او
نی ابر باز می‌شود از روی آسمان تا برکنم دل از اثر فتح باب او
نی قطعه‌ای همی‌چکد از ابر تیره‌دل تا آتش جگر بنشانم به آب او
فقر و غنی خواجه به نسبت یکی بود آن را که نیست هیچ نصیب از نصاب او (قطعه 732، ص 504)
***
ندیده نان تو اندر جهان کسی هرگز بسان خاک چنین خوار از پی آنی
چو آدمی نخورد نان فرشته را ماند تو قلتبان نخوری نان و دیو را مانی (قطعه 884، ص 545)
***
کریم زاده چو مفلس شود در او پیوند که شاخ گل چو تهی گشت بارور گردد
لئیم زاده چو منعم شود ازو بگریز که مستراح چو پر گشت گنده‌تر گردد (قطعه 320، ص 391)
5-7- تجاهل‌العارف، تحامق و نادان نمایی
ابن یمین در برخی از آثارش از این شگرد پربسامد در طنز کمک گرفته است تا با رندی، خود را از تیر ملامت ملامتگران برهاند:
ملامتم مکنید ار نبید می‌نوشم که رستگاری آزادگان بود ز نبید
کسی که بخل نورزید رستگاری یافت به‌حکم ایزد کس مست را بخیل ندید (قطعه 363، ص 401)
5-8- هزلیات
یکی از شگردهای آفرینش طنز عبارتی که در اشعار و آثار گذشتگان بیشتر متجلی است استفاده از الفاظی است که امروزه خلاف ادب و نزاکت تلقی می‌شود. استفاده از این ‌الفاظ ازآنجاکه تعجب و غافلگیری مخاطب را برمی‌انگیزد و یا خلاف آمد محاورات روزمره است فضای طنز ایجاد می‌کند. بااین‌حال استفادۀ شاعرِ اخلاق‌گرایی چون ابن‌یمین از الفاظ غیراخلاقی برای ما ممکن است تعجب‌آور به نظر آید ولی باید در نظر گرفت که گذشتگان، کلماتی را که امروزه شنیع تلقی می‌شود آزادانه در بافت زبان روزانه بکار می‌بردند. اگرچه در ادب ما توصیه‌شده است که برهنه حرف نگفتن کمال گویایی است و ادب در کلام را اهل ایمان و اخلاق و آداب همواره مستحسن شمرده‌اند اما در فرهنگ‌عامه استفاده از کلماتی این‌چنین رایج بوده و کارکردی عام داشته و در متن روایت و حکایت و زبان مردم حضور عام داشته است. این ادبیات در حول‌وحوش مشروطیت در سایه تغییر پاره‌ای رفتارهای اجتماعی تغییر می‌کند و آن را از سطح رفتارهای روزانه کنار می‌زند؛ و اولین تغییرات در متن زبان مردم زبان ادبی تعابیر و نشانه‌های کاربردی آشکار می‌شود. (مجابی، ص 741-743) بنابراین استفاده از این الفاظ در آثار ابن‌یمین نیز مسئله عجیبی نیست. ابن‌یمین معتقد به مبانی اخلاقی بوده و در قیاس با دیگر ادبای متأخر و یا متقدم خود کمتر واژگان یا اصطلاحات خارج از ادب را بکار برده و یا در هجو زبان به دشنام گشوده است. این از قطعات اخلاقی معروفی که سروده و از این بابت در میان شاعران معاصر خود منفرد شده است به‌خوبی برمی‌آید (صفا، ص 956) اما بااین‌حال به نظر می‌رسد گاه آگاهانه این الفاظ و عبارات را برای ایجاد فضای طنز در آثارش بکار برده که بخصوص برای مخاطب امروزی که چنین الفاظی در محاورات روزمره‌اش جایی ندارد خرق عادت و درنتیجه پدیدآورنده موقعیت طنز است:
در قصه شنیده‌ام که ابلیس روزی سه هزار تیز می‌داد
پرسید ازو کسی که این چیست ازبهر که می‌فرستی این باد
گفتا که هزار از این به ریشش کاو ملک دهد به پور و داماد
پس وجه معاش خویشتن را خواهد به تضرع و به فریاد
ثلث دگرش به ریش آن‌کس کاو رنج کشید و گنج بنهاد
نه خود بخورید و نه خورانید واو گشت خراب و وارث باد
یک ثلث اگر که ماند باقی آن نیز به ریش هردوشان باد (قطعه 284، ص 383)
***
او همچنین در قطعه‌ای در انتقاد به کسانی که موقعیت اجتماعی آبا و اجدادشان را وسیله تفاخر قرار داده‌اند می‌گوید:
دی شنیدم که ابلهی می‌گفت پدر من وزیر خان بودست
باوجودی که نیست معلومم خود گرفتم که آن‌چنان بودست
هیچ‌کس دیده‌ای که گُه خورده‌است کاین به عهد قدیم نان بودست؟( قطعه 112، ص 339)
***
مرد دنیاطلب از غایت نادانی خویش ببرد با خود ازاینجا چو رود سوزی چند
من از آن رندم و قلاش که ناخوش بروم از مقامی که در او دم زده‌ام روزی چند
هر که میراث مرا بیند ازین پس گوید داد بر وارث خود ابن یمین ...زی چند (قطعه 351، ص 398)
***
مرا هفتادوپنج از عمر بگذشت ندیدم آدمی از هیچ انسان
نه از تحسین امیری گشت خُرٌم نه از تهجین وزیری شد هراسان
کرمشان گر چه باشد سخت دشوار ولی خست بودشان نیک آسان
ستودمشان یکایک را بکرات نه تحسین یافتم زیشان نه احسان
نمی‌دانم که دارند این خساست همه آفاق یا اهل خراسان
هزاران تیز بر پیشینیان نیز اگر بودند ایشان هم بدین‌سان (قطعه 696، ص 495)
***
سیه باد روی سپهر کبود که با کینه جفتست و با مهر طاق
به عیسی مریم خری می‌دهد به ...ون خری می‌دهد صد یراق (قطعه 537، ص 450)
5-9- غافلگیری
یکی از عوامل پدیداری طنز در آثار هنری، غافلگیری است؛ یعنی موقعیت، عمل داستانی و یا پایان‌بندی اثرخلاف انتظار مخاطب و باعث غافلگیری اوست و یا واژگان و عبارات استفاده شده در آن، مخاطب را متعجب و غافلگیر می‌کند و خنده‌ای که از رویارویی با اثر برمی‌خیزد برخاسته از همین تعجب و غافلگیری است. بسیاری از شعرهای ابن یمین به خاطر استفاده او از این شگرد رنگ طنز به خود می‌گیرد. ازجمله:
ای باد سحر گهی به صد جهد و شتاب برخیز و جلال ملک و دین را دریاب
گو ابن یمین گفت که تو بخت منی زانرو که نمی‌بینمت الا که به‌خواب (رباعی 36، ص 630)
***
آنکه کارش ز ابتدا تا انتها یاوگی و هرزه‌گوئی بود و بس
وانکه از عهد شبابش تا بشیب میل سوی فتنه‌جوئی بود و بس
در جهان زد آتشی از ظلم و زان حاصلش بی‌آبروئی بود و بس
خواست تا گردد وزیر اما نشد ز آنکه کارش زشت‌خوئی بود و بس
گر به استحقاق بودی کارها کار آن دون مرده‌شوئی بود و بس (قطعه 471، ص 432)
***
راحت ز طبیعت جهان مهجورست ره سوی مراد عاقلان بس دورست
خوش‌تر ز عسل مخواه و شیرین‌تر از او او نیز چو بنگری قی زنبورست (رباعی 174، ص 648)
***
گردونِ دون به تهمت فضل و هنر مرا هرلحظه بی‌گناه عذابی دگر کند
گاهم چو عود پوست کند بازو گه چو عود سوزد مرا و گاه چو عودم همی زند
هر شاخ شادیم که بود در زمین دل آن را به باد حادثه از بیخ برکند
بر گرد دانه‌ای که بر او نام رزق ماست چون عنکبوت گرد مگس دام‌ها تند
من نیز دشمنی کنم امبار با هنر باشد به دوستی نظری بر من افکند (قطعه 333، ص 394)
***
ای‌بسا دوستان که بگزیدم تا بدیشان بمالم اعدا را
راستی را به سعی‌شان ایام داد مالش ولی بسی ما را (قطعه 6، ص 313)
5-10- خودزنی
یکی از شیوه‌های مؤثر در ایجاد فضای طنز دست انداختن خود است. نویسنده وقتی از خود می‌گذرد تعجب در مخاطب برمی‌انگیزد و چون این عمل خلاف آمد عادت است موجب ایجاد فضای طنز می‌شود. در بخش‌هایی از آثار ابن یمین استفاده رندانه از این شگرد را می‌بینیم:
ای بس که بر طریق مناجات گفته‌ام وقت سحر به درگه رزاق ذوالمنن
ای آنکه رزق تفرقه بر ابلهان کنی من هم نِیَم چنان بخرد کو نصیب من (قطعه 647، ص 479)
***
هرچند که پیریم و ضعیفیم و نزار والات و ادات کار افتاده ز کار
بااین‌همه گر سمن‌بری لاله عذار گوید که بگیر بوسه گویم که بیار (رباعی 368، ص 672)

5-11- عقلای مجانین
عقلای مجانین یکی از شخصیت‌های آشنای آثار طنزآمیز هستند که رویکرد انتقادی و یا نگاه هستی‌شناسانه شاعر از رهگذر حکایت رفتار و کردار آن‌ها، در اثر جاری‌شده است. در پاره‌ای از اشعار ابن یمین به حکایاتی از این شخصیت‌های آثار ادبیات انتقادی و عرفانی برمی‌خوریم:
ز دیوانه‌ای کرد روزی سؤال سلیمان مرسل علیه‌السلام
که چون بینی این سلطنت کز پدر مرا ماند بااین‌همه احتشام
چه خوش گفت دیوانه او را جواب که چون نیست این سلطنت مستدام
پدر مدتی آهن سرد کوفت تو در باد پیمودنی صبح و شام (قطعه 612، ص 470)
5-12- استفاده از ضرب‌المثل‌ها
ابن یمین در برخی از آثارش با گنجاندن ضرب‌المثل در شعر، به ارائه تلمیحی پیام انتقادی خود پرداخته است. ازجمله استفاده از برداشتن آب با غربال در رباعی انتقادی زیر:
گویند هنر مایه اقبال بود دانش سبب حل هر اشکال بود
من تجربه کردم از هنر نان خوردن برداشتن آب به غربال بود (رباعی 330، ص 667)
5-13-کوچک کردن از طریق تشبیه به حیوانات
یکی از شگردهای معمول کوچک کردن در آثار طنز، تشبیه افراد موردانتقاد به حیوانات است. این شگرد در آثار طنزآمیز ابن یمین دارای بسامد بسیار بالایی است که در آنگاه رقبا و حاسدان و گاه ممدوحان را با زبانی هجو آلود به خرس، مار، خر، گاو، گرگ، جغد و... تشبیه می‌کند و پرده از صفات نکوهیده آن‌ها برمی‌دارد:
به قطع راه دراز امل غنی نشوی بر آستان قناعت مگر مقام کنی
مرو به عجب و تکبر بر آستانه خلق که زندگانی و عیشت همه حرام کنی
دو تای گاو به دست آوری و مزرعه‌ای یکی امیر و دگر را وزیر نام کنی
به نان خشک و حلالی کزو شود حاصل قناعت از شکرین لقمه حرام کنی
و گر کفاف معاشت نمی‌شود حاصل روی و شام شبی از جهود وام کنی
هزار بار از آن به که بامداد پگاه کمر ببندی و بر چون خود سلام کنی (قطعه 819، ص 528)
***
جفت گاوی را اگر خدمت کنی سالی سه ماه روزگارت زو شود هر هفته و هرماه به
ورکنی شاه جهان را هفته‌ای هفتاد مدح سخره گوئی را بود در پیش او مقدار به
گر تأمل‌ها کنی در نفع گاو و مدح شاه خدمت یکتای گاو از مدحت صد شاه به (قطعه 756، ص 511)
***
او همچنین در قصیده‌ای در مدح شهاب‌الدین زنگی و در شرح احوال خودش در گله از روزگار چنین می‌گوید:
می‌گشاید بر سر بازار دانش چون نهد دکان چو هست رونق یلخی فروشان بیشتر از جوهری
در خراسان بودن عیسی دمی زینسان که اوست این‌چنین بی‌رونقی از بی خری یا از خری (ص 170)
***
من گرفتم که نمودی ید بیضا به سخن نطق عیسی چه کنی دور خرانست ای دل (از قطعه 552، ص 454)
***
می‌دهد دست فلک دولت اصحاب یمین به کسانی که ندانند یمین را ز شمال
وانکه او را چو خری توبره باید بر سر فلکش لعل به دامن دهد و زر به جوال (قطعه 571، ص 460)
***
منم ابن یمین کالماس فکر من نکو داند ز هر نوعی گهر سفتن
ز شوق‌وذوق خواهد طوطی قدسی غبار از گوهر نطقم بپر رفتن
مهارت در سخن دارم ولی نتوان ز تاب آتش فکرت جگر تفتن
به مدح آنکه باشد حاصل عمرش بسان گاو خوردن یا چو خر خفتن (قطعه 701، ص 497)
***
از طعنه بدگویان ناچار گذر نبود عیسی چه محل دارد جایی که خران باشند (از غزل 96، ص 219)
***
همچنین او در قطعه‌ای مدح بزرگان را به لوزینه نهادن پیش گاو تشبیه می‌کند:
شبی در تواریخ کردم نگاه شعار بزرگان پیشینه را
درم را بدین گونه افشانده‌اند که در پیش مرغان، کسی چینه را
ولیکن بزرگان این عصر ما که صیقل زنند از دل آیینه را
چنان‌اند کز بهر توفیر خویش ز هفته بدزدند آدینه را
هر آن‌کس که مدح چنین‌ها کند نهد در بر گاو لوزینه را (قطعه 18، ص 316)
***
ناکسانی که درین دور حریفان تواند هریکی را چو صراحی سوی جامست نظر
خرده‌ای گر ز تو بینند چه هشیار و چه مست سرزنش را به بزرگانش رسانند خبر
در خمار ار شودت جان و جهان جمله به باد نکند بر تو یکی با قدحی باده گذر
رو مسیحا نفسا زین خرکان روی بتاب هم طویله نسزد عیسی مریم با خر
ابلق چرخ سزد مرکب تو همچو مسیح خرخری لایق تو نیست خرا مبار مخر (قطعه 461، ص 430)
***
گاهی نیز زر و مال را سزاوار خران می‌‎داند و با ابراز استغنا، از این صفت تبری می‌جوید:
مراست صد هنر و نیست زر بدین عیبم اگر تو طعنه زنی بی‌هنر نخواهم شد
اگر نصیب خرانست در جهان زر و مال من از برای زر و مال خر نخواهم شد (قطعه 362، ص 400)
5-14- ایهام
ایهام یکی از آرایه‌های معنوی است که در آن لفظ در دو معنی بکار رود و مراد قایل معنی غریب باشد (بهزادی اندوهجردی، ص 163) این آرایه در پاره‌ای از اشعار ابن یمین برای ایجاد فضای طنز استفاده‌شده است؛ ازجمله رباعی زیر که شاعر در آن با گلایه از روزگار پشت‌گرمی خود را از جانب تب می‌داند:
تا بر تن آزرده تب افتاد مرا یک روز نکرد هیچ‌کس یاد مرا
تا من بزیم ثنای تب گویم از آنک تب بود که پشت گرمیی داد مرا (رباعی 13، ص 627)
5-15- طنز نمایشی
در برخی از آثار ابن یمین طنزی جاری است که در صورت تجسم عینی، به طنز نمایشی تمایل پیدا می‌کند. مثل این بیت از غزل 61:
گر خادم مسجد را قندیل بکف بینم از شوق دلم گوید کاین ساغر و آن ساقیست (از غزل 61، ص 204)
البته استفاده از این شگرد در اشعار ابن‌یمین کاربرد بسیاری ندارد و طنز او همانگونه که پیش از این ذکر شد بیشتر متکی بر کلام است ولی بکارگیری چنین شگردهایی به تنوع طنز در آثارش می‌انجامد و زمینه‌ای را برای آشنایی علاقمندان با چگونگی استفاده از طنز در آثار ادبی فراهم می‌سازد.
6- نتیجه‌گیری
طنز ابن یمین بازتاب دوره آشفته‌ و پراضطراب زندگانی او و آینه‌ای از اوضاع‌واحوال بی‌سامان و پریشانی‌های اخلاقی، اجتماعی و سیاسی روزگار پرآشوب و پر تزلزل دوره‌ای معین از تاریخ منطقه خراسان است.
می‌توان طنز در آثار او را از دو زاویه بررسی کرد: یکی بررسی مضامین طنزآمیز در آثار او و دیگری بررسی شیوه‌های کلامی طنز در آثار این شاعر صاحب‌نام. از میان قالب‌های مختلف شعری در آثار ابن‌یمین بیشترین آثار طنزآمیز او را باید از میان قطعات او جست که شاعر در آن‌ها در بیان مضامین اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و طرح مبانی و نتایج حکمت عملی از زبان طنز نیز بهره می‌برد و بررسی زندگی واقعی شاعر از لابه‌لای آن‌ها بیشتر امکان‌پذیر است. در مرحله بعد شمار اشعار طنزآمیز شاعر در رباعیاتش و در مراحل بعد در قصاید و غزلیات او مشهود است. آثار طنزآمیز ابن یمین را ازنظر مضمون می‌توان به چند بخش تقسیم‌بندی کرد: هجو ارباب قدرت و یا افرادی از معاصران و رقبا؛ مدح امرا و هجو دشمنانشان؛ گلایه از زمانه و زندگی و بی‌ارجی اهل هنر و علم از سوی اصحاب قدرت؛ اشعار رندانه که به طنز صوفیانه پهلو می‌زند؛ شوخی با مناهی و دستورات شرع، ذکر نکات اخلاقی و نصیحت آمیز در قالب حکایات طنزآمیز؛ نصیحت وطرح نکات اخلاقی؛ طرح مسائل زندگی روزمره با زبان طنز و شوخی با روابط انسانی و عاشقانه.
زبان طنزهای او به اقتضای سبک و زبان او ساده است و کمتر در آن طنز دیریاب می‌توان جست. اگر شگردهای ادبی را در آثار طنز به دو بخش: طنز عبارتی و طنز موقعیت تقسیم کنیم، می‌توان گفت که ابن یمین بیشتر از شیوه اول در آثارش استفاده کرده است. در طنز عبارتی، او برای گسترده کردن محور دلالت‌های معنایی و درنتیجه تعمیق طنز از انواع آرایه‌های لفظی و معنوی استفاده کرده است که استفاده از آرایه تضاد در آثارش بسیار پربسامد است. البته تضاد در اشعار ابن‌یمین اگرچه در واژگان نیز بکار رفته ولی بیشتر نقشی مضمونی دارد و مهم‌ترین ویژگی مضمونی و شکلی آثار طنزآمیز ابن‌یمین بشمار می‌آید. درمجموع می‌توان گفت طنز ابن یمین علیرغم تنوع مضمونی و ساختاری طنزی تلخ و گزنده است که رنگ واکنش به شرایط روزگار خود را دارد. اگرچه از انتقاد اجتماعی و گلایه از ارباب قدرت خالی نیست و قدرناشناسی حاکمان را نسبت به ارباب علم و هنر در موارد بسیار با کنایه‌ها و طنزهای تند و شکایت‌های تلخ از نامردمی و دون طبعی و قدرناشناسی این‌گونه اشخاص به هجو می‌گیرد ولی درنهایت از طنز اجتماعی و سیاسی فراتر می‌رود و رنگ طنزی هستی‌شناسانه به خود می‌گیرد که با زبانی رندانه در آثارش منعکس می‌گردد.
***
منابع و مآخذ:
ابن یمین، فخرالدین محمود فریومدی، دیوان اشعار، به کوشش حسینقلی باستانی راد، تهران، 1344، انتشارات کتابخانه سنائی
بهزادی اندوهجردی، دکتر حسین، طنز و طنزپردازی در ایران، چاپ اول:1378، نشر صدوق.
جوادی، دکتر حسن، تاریخ طنز در ادبیات فارسی، چاپ اول:1384، انتشارات کاروان
حلبی، دکتر علی‌اکبر، تاریخ طنز و شوخی‌طبعی در ایران و جهان اسلامی، چاپ اول:1377، انتشارات بهبهانی. رشید یاسمی، غلامرضا، احوال ابن یمین، 1303.
زرین‌کوب، دکتر عبدالحسین، با کاروان حله، چاپ هشتم، انتشارات علمی، تابستان 1373.
زرین‌کوب، دکتر عبدالحسین، سیری در شعر فارسی، چاپ سوم:1371، انتشارات علمی.
زرین‌کوب، دکتر عبدالحسین، از گذشته ادبی ایران، چاپ اول:1375، انتشارات بین‌المللی الهدی.
شجاع کیهانی، جعفر، دانشنامه زبان و ادب فارسی، ج 1، صص 115-116.
صفا، دکتر ذبیح الله؛ جلد سوم، بخش دوم، چاپ دوازدهم: تهران-1382، انتشارات فردوس.
مجابی، جواد، تاریخ طنز ادبی ایران، چاپ اول،1395، نشر ثالث.



نظر خود را بنویسید:

(If you haven't left a comment here before, you may need to be approved by the site owner before your comment will appear. Until then, it won't appear on the entry. Thanks for waiting.)

                   

                

       


: