*یک نسبیتگرا: در زندگی خشونتهایی هست که روح را میتراشد و میخراشد. شدت و نوع تراش و خراش بستگی دارد به اینکه خشونت از اون طرف باشه یا از اینطرف.
*یک منطقگرا: بهترین راه مبارزه با خشونت طرف مقابل، این است که او اصولاً وجود نداشته باشد.
*یک جدایی نادر از سیمین: بچههای شما بچهان، بچههای ما گوسالهان؟!...
*یک اپوزیسیون چندآتشه: از تمام دنیا میخواهیم اقتصاد ایران را تحریم کنند تا جان مردم ایران به لبشان برسد و فلسطین دود شود و برود هوا.
*یک رسانه کاملاً بیطرف: صدها نوزاد تروریست که قصد داشتند وقتی بزرگ شدند در قالب گردانهای حماس در قلب تلآویو عملیات تروریستی انجام دهند شناسایی شدند و حملات آنها ازطریق بمباران مواضعشان در نطفه خفه شد. ما ریشه تروریسم را از همان قنداق میخشکانیم.
*یک فوبیای جمهوری اسلامی: جمهوری اسلامی از فلسطین دفاع میکنه؟! اوکی... پس خاکبرسر فلسطین. درود بر نتانیاهو.
*یک گزارش جشنی- جنگی: در بیابان به آدمها حمله میکنند و آنها را میکشند، در میدان به شربتها حمله میکنند و آنها را مینوشند.
*یک ابلاغیه ارزشی: در این مکان تا تمام شدن طوفان الاقصی، قانون حجاب به حالت تعلیق درخواهد آمد و از بانوان بیحجاب گرامی و عزیز با شربت پذیرایی خواهد شد.
*یک ناظر بیطرف: خشونت و جنگ اگر در ثریا هم باشد، مردانی از سرزمین پارس آن را روی سرشان حلوا حلوا خواهند کرد.
*یک استراتژیست: اینکه کنسرت موسیقی در سرزمین اشغالی تشکیل شود توطئه برای انحراف افکار عمومی دنیا بود. اگر راست میگویند چرا این جوانان نیامدند توی مراسم قالیشویان مشهد اردهال کاشان شرکت کنند؟
*یک دلار: زندهباد طوفان الاقصی (از خوشحالی تا آسمان هفتم پرواز میکند)
*یک سهام بورس: چیچیو زندهباد؟! ایبابا! خانهخراب شدم. بدبخت شدم رفت. (سقوط میکند.)
*یک عابر پیاده: دلم یک جرعه زندگی میخواهد. (با بیحوصلگی، پای تلویزیون این کانال-اون کانال میکند).
*یک تحلیلگر میدان: اگر در خیابانهای تهران مردم را به گلوله نمیبستیم، الآن مجبور بودیم در خیابانهای غزه توسط صهیونیستها به گلوله بسته شویم.
*یک فدراسیون فوتبال: به علت نبود زیرساخت و روساختهای لازم و لقی صندلیها و کجی زمین چمن، تا پایان جنگ غزه، ورود تماشاگران پرسپولیس به استادیوم ممنوع است.
*یک کمپینطلب: مطالبه عمومی جهت تعجیل در اجابت تقاضای برادران جانبرکف، رسایی، رائفی پور و دیگر برادران ارزشی برای شرکت در جنگ غزه... بشتابند که غفلت موجب پشیمانی است.
*و بالاخره...
یک شاهد غیرعینی: در جنگ کشتهها آدم نیستند، نفر هم نیستند، حتی عدد هم نیستند. «در حدودِ» هستند. شاهد مثال: «در حدودِ» فلان قدر کشته شدند.