این مطلب، پژوهشی است در زمینه مفهوم وطن در شعر طنز فارسی که در شماره اسفند 1401ماهنامه «وزن دنیا» منتشر شده است. این شماره از «وزن دنیا» به بررسی مفهوم وطن در شعر فارسی اختصاص دارد:
ردپای اولین شعرهای طنز با مضمون وطن (به مفهوم امروزی) را باید در دوره دوم مشروطه جست. در بحبوحه انقلاب مشروطه واژه «وطن» تحت تأثیر افکار تجددطلبانه، مفهوم یک واحد جغرافیایی و سیاسی را پیدا کرد و شاعران با زبانی حماسی آن را ستایش کردند؛ اما پس از استبداد صغیر، شاعران آزادیخواه که آرمانهای مشروطه را رنگباخته دیدند، زبان به شکوه گشودند و بجای ستایش وطن، در رثای آن به تلخی مرثیهسرایی کردند. حتی سید اشرف گیلانی که آغازگر جریان نو شعر طنز فارسی است در ارتباط با «وطن» نگاهی مرثیهسرا دارد و کمتر شعری از او میتوان دید که این واژه را دستمایه طنز قرار داده باشد. یکی از مهمترین آثارش شعر «ایوای وطن وای» است با این مطلع:
گردیده وطن غرقه اندوه و محن وای ایوای وطن وای
خیزید روید از پی تابوت و کفن وای ایوای وطن وای
در میان اشعار مهمترین طنزنویس این دوران (علیاکبر دهخدا) نیز شعری طنزآمیز با مضمون وطن نیست. او در شعری جدی به مخاطب توصیه میکند که وطندوستی را از ماکیان بیاموزد.
بااینحال اشعار طنز با مضمون وطن در آثار شاعران این دوره کم نیست. شاعر در اینگونه آثار با مشاهده رنگ باختن آرمانهای مشروطه از نگاه رمانتیک به وطن فاصله میگیرد، به انتقاد از برخی مدعیان وطندوستی میپردازد و در بازتاب این نگاه انتقادی به طنز پناه میبرد. این طنز بیشتر مایههایی از خشم و نومیدی دارد، گزنده است و به هجو پهلو میزند. در آثار طنزآمیز شاعرانی چون میرزاده عشقی، ایرج میرزا و فرخی یزدی ردپای این نگاه را میبینیم.
فرخی یزدی در مسمطی، به تلخی تصویری طنزآمیز از ادعای وطندوستی نامزدهای انتخابات مجلس ارائه میدهد که بخشی از آن چنین است:
دادِ وطندوستی، هرکه در این دوره داد
مصدر کاری چو گشت، داد وطن را به باد
راه ترقی ببست، باب تعدی گشاد
گفت: وطن گو خراب، جیب من آباد باد!
ملکالشعرای بهار نیز در مسمط «امان از من و تو» با زبانی طنزآمیز به آنچه نیروهای انقلاب بر سر وطن میآورند اشاره میکند:
تو رخ مام وطن کندی و من گیسویش
چشم او به نشده گشت خراب ابرویش
همچنین ایرج میرزا در مربع ترکیبی که در هجو رئیسالوزرا سروده است چنین میگوید:
گر جهان را بسپاریش جهان را بخورد
ور وطن لقمه نانی شود آن را بخورد
...
من هم الساعه دهم شرح بر ابناء وطن
تا بدانند چه نیکو امنایی دارند
چه وطنخواه رئیسالوزرایی دارند
شعرهای طنزآمیز شاعران دوره مشروطه که با مضمون وطن سروده شدهاند قالبهای متفاوتی دارند ولی قالبهای مسمط و مستزاد در آنها فراوان است. شاید ازاینرو که در این قالبهای شعری، یکنواختی کمتر است و شور و هیجان بیشتری برمیانگیزد. ویژگی تقریباً مشترک و مهم این آثار علیرغم تفاوت در قالب شعری، نزدیک ساختن زبان اثر به زبان مردم کوچه و بازار و استفاده از اصطلاحات عامیانه و شکستن قواعد سنتی شعر سرایی است. از زمان مشروطه طنز رسانهای میشود، بهتناسب رسانهای شدن، مردم عادی را مخاطب قرار میدهد، با زبان مردم پیوند میخورد و استفاده از عبارات فولکلوریک و یا آرایههای ادبی ازجمله تمثیل و ارسال مثل به ویژگی غالب آثار طنز درمیآید تا انعکاسی از زبان و نگاه مخاطبان باشد. اگرچه نمیتوان ارزش ادبی اینگونه آثار را یکسان دانست ولی درمجموع میتوان گفت شکستن قواعد سنتی شعری، به سرایندگان این اشعار امکان میدهد که به نوآوریهای ادبی دست بزنند و جنبه هنری به آثارشان بدهند. برای مثال در آثارهزلی-هجوی ایرج میرزا صور خیال بیشتر از آثار جدی اوست و جنبههای هنری دارد. همچنین در حوزۀ موسیقی عروضی شعر، ریتمهای تند و ضربی که معمولاً قبل از این دوران موردتوجه نبود استفاده میشود. در میان گونههای شوخطبعی، میتوان گفت که اشعار طنز شاعران این دوره درباره وطن بیشتر به هجو متمایل است. گویی در شرایط بحرانزده آن دوران شاعر اختیار از کف داده و چاره خاموش کردن خشمش را در هجو دیده است! در این میان باید از میرزاده عشقی یاد کرد که تاکنون هیچکس بهپای او در سرودن اشعار هجوآمیز دربارۀ وطن نرسیده است. عشقی با گزندهترین زبان و لحن، ضمن هجو بازیگران عرصه سیاست و مدعیان خدمت به وطن، عالم و آدم را هجو میکند و در این میان خودِ وطن را هم بینصیب نمیگذارد! بیت آغازین یکی از شعرهای او در انتقاد از شرایط انتخابات چنین است:
بعد ازین بر وطن و بوم و برش باید رید
به چنین مجلس و بر کرٌ و فَرَش باید رید
یا مطلع شعری دیگر از او چنین است:
گر اینچنین به خاک وطن شب سحر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم؟
آوخ کلاه نیست وطن تا که ازسرم
برداشتند فکر کلاهی دگر کنم
عشقی همچنین در بخشی از «نوحه جمهوری» از زبان لاشخور میگوید:
- من که یکی لشخور آزادهام / بهر فروش وطن آمادهام
لنگ بود امشبه عرادهام / در پی این تازه لش افتادهام
پس از انقلاب مشروطه از آغاز دوران پهلوی اول به علت خفقان حاکم، طنز چندان مجال بروز ندارد اما در این دوره کمکم جریانی از شعر طنز پا میگیرد که همگام با گسترش مدرنیسم و تجلی آن در زندگی مردم، زوایای جامعه مدرن شده ایرانی را با زبانی طنزآمیز منعکس میکند. در این دوره زمانی محدودیتهای سیاسی امکان طرح مسائل کلان مملکتی را از شاعران طنزسرا میگیرد؛ بنابراین شاعر، وطن و مملکت را دستمایه طرح بخشهایی از مشکلات اجتماعی و اقتصادی زندگی روزانه مردم ازجمله گرانی و بوروکراسی میکند. این رویکرد بهمرور به شکل شیوه غالب نشریات طنز درمیآید و به حیات خود ادامه میدهد. رد پای این جریان را میتوان در نشریاتی مثل توفیق دید. در این آثار از هجو گزنده شاعران مشروطه کمتر خبری هست، شوخطبعی در آن بیشتر است و نگاه انتقادی شاعر از وطن بهمثابه یک کل اجتماعی و سیاسی کوچ میکند و به بخشهایی از جامعه کشیده میشود. ضمن آنکه از این دوره به بعد واژه «وطن» (که دارای بار ادبی و آرمانی است) در اشعار طنز نمود کمتری دارد و واژههایی مثل «مملکت» و «کشور» جایگزین آن میشود تا با زبانی برگرفته از محاورات عامه، وارد مشکلات روزمره زندگی مردم شود. گویی واژه وطن از متن اشعار طنز انتقادی به کناری رفته و به جایگاه اسطورهای و آرمانی خود برگشته است! در این میان البته هر زمان که فضایی باز میشود و امکانی برای اظهارنظر صریح و بهدوراز محدودیتهای موجود فراهم میآید شعرهای با مضمون وطن فراتر از مشکلات خرد زندگی مردم حرکت میکنند و وطنِ درگیر با مشکلات را بهمثابه یک کل سوژه قرار میدهند؛ همان رویکردی که در مشروطه شاهدش بودیم که البته این بار با جایگزینی واژههایی مثل کشور و مملکت بجای وطن همراه است و در ضمن کمتر به هجو گرایش دارد. تجلی این نگاه را میتوانیم در آثار شعر طنز سالهای دهه 20 تا کودتای 28 مرداد 32 و نیز در سال ابتدایی انقلاب 57 در آثار نشریات طنز ببینیم که در سایه آزادیهای نسبی که در جامعه حاکم بود شاعران شرایط کشور را دستمایه طنز قرار دادند و از مدعیان خدمتگزاری به آن انتقاد کردند؛ مانند ابیاتی از شعر محمدعلی افراشته که بعد از استعفای رضاشاه و قبل از 28 مرداد سروده شده است:
آسوده بخوابید که امن است و امان است
در سایه الطاف شهنشاه جوان است
ارواح قلی کشور ایران چو بهشتی
صد ره ب.ب.بهتر ز ع.عهد ک.کیانست
زورناچی سلطان جهان در سینماها
هر شب به ثناخوانی سلطان جهان است
باور نکنی شک بکنی شبهه بیاری
دندان و دکوپوز تو تحویل آجان است
ایران چو بهشتی است، بله، جان برادر
البته بهشت عدن مالک و خان است
البته بهشت است، برای چه نباشد؟
جایی که عنان در کف این راهزنان است
البته بهشت است، که از غارت مردم
آبجی، اخوی، والده دستش چمدان است
البته بهشت است که این جانی خونخوار
افسار رها کرده و اندر جولان است
یا این شعر با عنوان: «تقصیر تو نیست» از اسماعیل نواب صفوی که در انتقاد از رئیسالوزرا در توفیق اسفند 1323 منتشرشده است:
گر که این ملک پریشان شده، تقصیر تو نیست
مملکت بیسروسامان شده، تقصیر تو نیست
از جوانمردی و درویشی امثال منست
که فلان مرتیکه اعیان شده، تقصیر تو نیست
آن جنایتگر بدسابقه دیروزی
صاحبمنصب و عنوان شده، تقصیر تو نیست
ای رئیسالوزرا گر که فلان خائن دزد
خودبهخود جزء وزیران شده تقصیر تو نیست
پیشه مردم این مملکت بیصاحب
بله قربان بله قربان بله قربان شده تقصیر تو نیست
گر که ملت ز تبهکاری مشتی مزدور
همدم غصه و حرمان شده تقصیر تو نیست
بخشی از شعر ابراهیم صهبا در شماره 100 نشریه باباشمل (حدود سال 1324) که درباره نمایندگان سروده است نیز قابلتوجه است که چگونه وطن را دستمایه طنز درباره انتخابات قرار داده است:
وطن ما که باد پاینده نیست جز جای شوخی و خنده
در چنین کشوری که خوانندش کشور شاعر و نویسنده
میفرستیم گر به امریکا چند تن مخبر و نماینده
گر وطن دید خیری از ایشان تف آنها به لحیۀ بنده
پس از کودتای 28 مرداد 32 وطن در شعرهای طنزآمیز با نمادها و رمزها همراه میشود تا بازتاب نگاه تلخ شاعران نسل شکست باشد. البته ردپای اینگونه آثار را کمتر میتوان در نشریات طنز دید، اندک شمار نشریات طنز که در این دوره زمانی منتشر میشوند (توفیق-کاریکاتور-کشکیات) با توجه به ملاحظات سیاسی، بجای اینکه در شعرهای طنز بهصورت مستقیم از وطن (کشور، مملکت) بگویند، بیشتر، نگاه انتقادی خود را متوجه مشکلات زندگی اجتماعی مردم میکنند و همچنین بخشهایی از هیئت حاکمه را به طنز و هجو میکشند. ازنظر قالب شعری هم کمتر رویکرد فرمگرایانه دارند؛ اگرچه در تداوم جریان شعری طنز مطبوعاتی با زبان مردم کوچه و بازار حرف میزنند. اما در کنار این جریان برخی از شاعران نسل شکست با طنزی تلخ و نگاهی رمزآلود از وطن میگویند. نمونه روشن شعرهایی در این رده شعر «ای مرز پرگهر» فروغ فرخزاد است به هجو ناسیونالیسم ادعایی حاکم میپردازد:
دیگر خیالم از همه راحت است/ آغوش مهربان مام وطن/ پستانک سوابق پرافتخار تاریخی/ لالایی تمدن و فرهنگ/ و جق و جق جقجقهی قانون.
برخی فرازهای طنزآمیز اشعار مهدی اخوان ثالث هم در همین رده قرار میگیرد. او در آخر شاهنامه (1336) در طنزی تراژیک با نگاهی نمادین به وطن، در رثای ما «فاتحان شهرهای رفته بر باد» و «راویان قصههای رفته از یاد» میگوید، ما که: «برای فتح میآییم، تا که هیچستانش بگشاییم»!
این جریان بهمرور بهموازات حرکت طنز مطبوعاتی حرکت میکند و با جدایی از فضای غیررسمی طنز امکان هنجار گریزی بیشتری دارد، میتواند فارغ از محدودیتها، با توجه بیشتر به وجه ادبی طنز و برخورداری از نگاه کنایی آثاری ماندگار درزمینهٔ طنزهایی با مضمون وطن خلق کند.
با گسترش فضای مجازی در دهههای اخیر و امکان یکسان برای انعکاس صداهای گوناگون در فضاهای رسانهای غیررسمی، شاعران طنزسرا میتوانند فراتر از محدودیتهای رسانهای ، دوباره وطن را وارد آثارطنز و هجوکنند. معروفترین آن، نظیرهای است که همایون حسینیان بر ترانه «وطن یعنی» نوشته است. «وطن یعنی» ترانهای است که علیرضا شجاع پور متن آن را نوشته و با صدای علیرضا عصار پخششده است. شعر همایون حسینیان چنین است:
وطن يعني صف نون و صف شير/ وطن يعني همش درگير، درگير
وطن يعني همين بنزين همين نفت/ همين نفتي که توي سفرهمون رفت
وطن يعني همين سهمیهبندی/ وطن يعني کمربند و ببندي
وطن يعني ليسانس، علاف، بيکار/ همهاش چايي، همهاش قليون و سيگار
وطن يعني خيابان خواب، معتاد/ فرار دخترا، ایداد ایداد
وطن یعنی تموم فکرها سکس/ وطن یعنی کراک و شیشه و اکس
وطن یعنی یه دنیا خونه خالی/ زن کوچه نشین، مرد ذغالی
وطن يعني تموم سهم ملت/ يه تيکه نونه و باقي خجالت
وطن يعني من و تو در محافل/ ز درد اجتماع خويش غافل
وطن یعنی پلیس پیشگیری/ که گیر میده بهت تو سن پیری
وطن يعني اداره، زیرمیزی/ اگه بيشتر بدي؛ بيشتر عزيزي!
وطن يعني یه دنیا پشت کنکور/ فداي مدرک از گهواره تا گور
وطن يعني دموکراسی دینی/ وطن يعني يه روز خوش نبيني!
وطن يعني همين آيينه دق!/ وطن يعني خلايق هر چه لايق
وطن يعني تحمل، تاب، طاقت/ وطن يعني حماقت در حماقت.
در این میان باید از نظیرهای که هادی خرسندی بر شعر: «دوباره میسازمت وطن» سروده سیمین بهبهانی ساخته است یاد کرد که بیتهای ابتدایی آن چنین است:
دوباره میچاپمت وطن، اگرچه با آبروی خویش
ستون ز سقف تو میبرم، به یاری خلقوخوی خویش
دوباره میگیرم از تو خون، به خاطر آقازادهها
اضافهاش نیز میدهم، به بچههای عموی خویش
آنچه تمام این آثار طنزآمیز با مضمون وطن را که در بازه زمانی بیش از یک قرن سروده شدهاند به هم پیوند میدهد، فاصله گرفتن انتقادی از مفهوم وطن و نیز مدعیان دروغین وطن دوستی است، فاصلهای که گاه قالب هجوی گزنده دارد، گاه آمیخته با حسرت است و گاهی در ملاحظه خطوط قرمز، ابعادی از زندگی سیاسی و اجتماعی در وطن را موردنقد قرار میدهد تا مخاطب و شاعر را در سفر به ارض موعودی در گستره هیچستان با هم همراه کند!