اولین شماره فصلنامه «طنزآور» چندی است با شعار بهروزرسانی شده:«میخندم، پس هستم» منتشر شده است. طنزآور تلاش میکند طنز را فراتر از پاسخگویی به نیازهای آنی مخاطب دنبال کند و در قالب انتشار آثاری از طنز ایران و جهان بیشتر به وجه ادبی آن بپردازد. این نشریه به همت دکتر علی خزاعیفر منتشر میشود که پیش از این طی سه دهه نشریه مترجم را منتشر میکرد.
از من هم در این نشریه مطلبی چاپ شده با عنوان: «ایرانیان و طنز»:
ایرانیان و طنز
سیر تاریخی و جغرافیایی شوخی در فلات ایران
روز-داخلی-غار ایرانیان نخستین.
(دو ایرانی نخستین پشت به ورودی غار نشستهاند و دارند روی دیوار غار سایههایی از یک فیلم کمدی میبینند. یک ایرانی نخستین از در غار وارد میشود.)
ایرانی نخستین تازه وارد- واه واه. خجالت بکشین. ساکنان غارهای افلاطونی دیگه دارن با سایههای مثالی غارشون پز میدن، مای بدبخت هم دلمون خوشه ساکنان داریم که اینجوری مُثل افلاطونی را به مسخره میگیرند... پاشین مسخره بازی دیگه بسه...
(آگهی بازرگانی)
آیا بر اساس شواهد تاریخی، این سکانس ارتباطی با علاقه تاریخی ایرانیان به طنز دارد؟ نام آن فیلم کمدی نمایش داده شده در غار چه بود؟ آیا اصولاً مجوز نمایش داشت؟ آیا این سکانس، پتانسیل پرداخت بیشتر را ندارد؟ آیا این سکانس برای یک مقاله پژوهشی در ارتباط با ایرانیان و طنز مناسبتر است یا یک فیلم درپیتی و یا احیاناً معناگرا؟
اینها، سؤالاتی است که پژوهشگران هنگام مطالعه مقالۀ وزین " ایرانیان و طنز" با آن مواجه شدند و ذهنشان را تا طرح سؤالات بعدی به خود مشغول داشت.
شوخطبعی ایرانیان در لولههای آزمایش
دانشمندان، اخیراً به شواهدی دستیافتهاند که نشان میدهد در ژن ایرانیان مقادیر قابلتوجهی شوخطبعی موجود است و میزان آن در مقیاس پوند در لابراتوارهای پیشرفته قابلاندازهگیری است. این ویژگی موردتوجه مبتلایان به سندرم: «ما ایرانیها اصولاً...» نیز قرارگرفته تا آنجا که استاد پروفسورمش قنبرمالمیرآبادی در رسالۀ معروف: «ما ایرانیا اصولاً جون به جونمون کنن اهل مزه ریختن هستیم» میگوید که ما ایرانیها اصولاً جان به جانمان کنند اهل مزه ریختن هستیم. دیرینهشناسان به دیوارنوشتهای در غار پاسنگرد دستیافتهاند که بر روی آن نوشته است: «لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان بخندد.» که این امر نشان میدهد ایرانیها اصولاً قومی خوشخنده بودهاند.
انحطاط در شبهای شعر طنز غاری
ادعای سندرم شوخطبعی در ژن ایرانیان، نتیجه حفاریهای دیرینهشناسانی است که قاطی بقایای استخوانهای آدم سانان ناحیه زاگرس مرکزی مقادیری ژن شوخطبعی کشف کردهاند. ژان ژاک پیاژه آبادی در رساله معروف: «شوخی نزد ایرانیان است و بس» وجود برخی محوطههای بزرگ عصر کهن سنگی را در زاگرس مرکزی نشانههایی از برگزاری شبهای شعر طنزی میداند که احتمالاً مجوز آن به خاطر اختلاط زنان و مردان باطلشده است. بااینحال بیشک شکوفایی شوخی نزد اجداد ما پیامد شرایط آب و هوایی عصر پلیستوسن است. باستانشناسان، به دیالوگهایی از آخرین عصر یخبندان این دوره نظیر: «یخ کنی با این جوکهات» دستیافتهاند که ادای دینی است بر طنازانِ گمنامِ ایرانیِ آخرین عصرِ یخبندانِ دورۀ پلیستوسن. نشانههایی از هنرهای غاری این دوره در دست است که نشان میدهد هوای بیرون خیلی سرد بوده و آدمها به غارها پناه میآورند که این امر باعث آفرینش هنرهای غاری شده است؛ همچنین دیالوگهایی نظیر:"پاشو یک تکونی به خودت بده، نوشتن هم شد کار؟!" را در عمق فرهنگ غارنشینی تا ارتفاع 4000 پایی رواج داده است. به نظر میرسد که رسانهای شدن طنز از طریق دیوارنوشتههای غارها مربوط به این دوره باشد که بیشک باعث برهم زدن امنیت غاری و تشویش اذهان عمومی و خصوصی نیز شده است. باستان شناسان اعتقاددارند که در زندگی، غار نوشتههایی هست که مثل خوره در انزوا و درملأعام روح کاوشگران را آهسته میخورد و میتراشد. این دیوارنوشتهها را نمیشود به کسی نشان داد چون ورود به این غارها برای همه آزاد نیست و مجوز سفتوسخت میخواهد. بااینحال وجود بقایایی از استخوانهای جمجمه در غارهای وارواسی و کوبه و سایر غارها، پرده از ریشه تاریخی پیوند طنز با واژگانی چون شیرینی و تلخی و بانمکی و بینمکی برمیدارد که نشانگر گوشتخواری انسانهای عصر پلیستوسن نیز هست. با اینحال این نکته که اصحاب طنزی را که به تشویش اذهان عمومی مشغول بود درسته قورت میدادند یا خیر هنوز در بوته ابهام قرار دارد. چنانچه در کتیبهای که اخیراً از خرابههای همین اطراف کشف شده آمده است:"ابتدا خام بودم/سپس به مقادیر معتنابهی پخته شدم/ دست آخرش هم سوختم" که بی شک نشانگر ناشی بودن آشپزهای عصر پلیستوسن است.
در همین ارتباط و سایر ارتباطات باید به کتیبهای اشاره کرد که اخیراً در حفاریهای حیاط پشتی موزه لوور پاریس کشفشده و در آن آمده است: «منم فرمانروای ایران/ من شوخی را دوست داشت/ ولی شوخی با خودم را دوست نداشت/ شما غلط کرد که با من شوخی کرد/ و به ناکجاآبادت خندید/ اجدادت را جلو چشمانت ردیف میکنم / ای رعیت!/فرمان ما به دیدت ناپسند نیاید /شوخی نکن/ نخند /آنچه من گفتم،همانگونه که خواست من بود آنگونه بکن/ حرف نباشد/ فضولی موقوف/خیلی بینمکی (1) آیا این امر نشان از این دارد که انسانهای نخستین، طنازان را بهعنوان تنبیه میخوردند؟ انسانهای نخستین گوشت را آب پز میکردند یا کباب؟ آیا این پژوهش رزومه من را پروپیمان میکند؟ آیا در منابع اینترنتی مواردی برای کپی-پیست اثبات گوشتخواری انسانهای نخستین وجود دارد؟ آیا فردا بازهم باید بیایم اضافهکاری یا میتوانم زودتر تعطیل کنم برویم شمال؟ آیا بالاخره این جورابم را کجا انداختم؟ این شلختگی من از کجا مییاد؟ این شلختگی رو از کی به ارث بردم؟ از وطنم، از شهرم، از مادرم؟ از پدرم؟ ازعمهام؟ از قبیلهام؟ از انسانهای نخستین؟ آه! ای انسانهای نخستین، ای انسانهای نخستین، ای انسانهای نخستین! باید ذهنم را متمرکز انسانهای نخستین کنم و ارتباطشان را با طنز و گوشتخواری هر طور شده دربیاورم.
ارتباط کشف سرعت نور با جوک سازی ایرانیان
دیرینه شناسان به نشانههایی از اشکال شوخی در فلات ایران پی بردهاند که به آغاز دوره نوسنگی و نگهداری و پرورش بزسانان و چهارپایان برمیگردد. آنها احتمال میدهند شوخیهایی که ازلحاظ فنومنولوژیک و با نگاه پدیدارشناسانه با پدیدههای زندگی شبانی نسبت دارد و در مباحث لینگوئیستیک از آن با عنوان شوخی خرکی (kharakee shookhee) یاد میشود ریشه در تاریخ این دوره داشته باشد. به نظر میرسد اینگونه از شوخی، تنها دوستان و نزدیکان را مورد عنایت قرار میداده و باعث استحکام پیوندهای اجتماعی و فردی با فشار 3000 اسب بخار میشده و ازاینرو از اولین شوخیهای پسندیده نژاد بشر بشمار میآید و نشانهای از آن در کتیبههای حیاط پشتی موزه لوور موجود نیست.
استاد ابراهیم مرزنآبادی معتقد است بهمرور، همزمان با رشد کاربردهای زبانی انسانهای عصر مفرغ، شکارچیان و کشاورزان حوزۀ آبریز رود کر، فرصت یافتند که در روزهای کشدار تابستان و شبهای کسالتبار زمستان دور از هیاهوی بوفالوها و گرازها و دایناسورها دورهم بنشینند و سر تصاحب زمین و مال برای یکدیگر مضمون کوک کنند و شاخوشانه بکشند و بخندند. باستانشناسان در همین ارتباط از گسترش طنزهایی پرده برداشتهاند که در طی زمان و با گسترش کوچنشینی در فلات ایران، پای قبیلههای مجاور و اقوام غیر مجاور به آن بازشده است. کشفیات باستان شناسی نشان دهنده نقش مهم زنان در شکوفایی طنز است که در این میان باید از طنازان بیادعایی نام برد که از طریق انتقال گوش به گوش، طنزهای با موضوع زنان را منتقل کردند و ریزریز و نخودی خندیدند. بعدها بستگان سببی و نسبی از قبیل باجناقها نیز موضوع طنز قرار گرفتند. به اعتقاد کارشناسان تاریخ هنر این طنز بهمرور تکامل یافت و از رسانههای رسمی و جشنهای نیکوکاری سر درآورد و جوایز متعددی را از طریق ستاره مربع نصیب حاضرین و ناظرین کرد و سطح طنز بشریت را تا آسمان هفتم بالا برد؛ ادعایی که مورد تأیید کارشناسان ناسا (3) نیز قرار گرفت. مطالعات باستانشناسی استاد مرزنآبادی نشان میدهد که با پیچیدهتر شدن روابط انسانی و سختی معیشت و زندگی و فشارهای اقتصادی در فلات ایران، آمار تولید طنز بالا رفت و خنده به دنیا و مافیها رواج یافت. شواهد نشان میدهد در این دوره اگر کسی میخواست در مورد دور گردون چونوچرا کند و بگوید که آخه این چه وضعیه، بیایید یه کاری کنیم، به او میگفتند: «حالا ولش کن. بیخیال. یه چیزی بگم یه ذره بخندی.» فیزیکدانان اولین جرقههای کشف سرعت نور را در سرعت زمان جوک سازی ایرانیان برای پدیدههای اطرافشان میدانند. چنانکه کنفوسیوس حکیم از باستان شناسان معاصر در شبکههای مجازی تلگرامی اعتقاد دارد اگر جوک و شوخی نبود، ایران و ایرانی و کشف سرعت نور هم نبود.
در این میان بهمرور با رشد تکنولوژی و ایجاد فاصله میان فرهنگ رسمی و فرهنگ غیررسمی، طنز و شوخی وارد فضای جدیدی از حیات خود در فلات ایران شد. نشانههایی از ریزریز خندیدن بچهها از خواندن جوکها و سؤال پدر و مادرها که: «چیه؟! بگین ما هم بخندیم.» و پاسخ: «مورد داره... به درد شما بزرگترا نمیخوره...» از سوی بچهها گزارششده است. این نقش بهمرور پررنگتر شد و اجداد بزرگان طنز ایران را در قبر در معرض لرزشی معادل 8 درجه ریشتر قرار داد تا بار دیگر بر صحت ادعای پروفسور مش قنبر مالمیرآبادی صاحب رسالۀ معروف: «ما ایرانیا اصولاً جون به جونمون کنن اهل مزه ریختن هستیم» مهر تائید بزند.
پاورقیها:
1- برای دستیابی به کتیبه موردنظر اگر به حیاط پشتی موزه تشریف ببرید، نگهبان راهنماییتان میکند. بفرمایید که از طریق مقالۀ "ایرانیان و طنز" معرفی شدهاید.
2- Nokhodiنوعی خنده منتسب به گونهای دانه خوراکی از خانواده حبوبات که بلندی بوته آن به 30 سانتیمتر میرسد و پوشیده از تارهای غدهای است. درمیان آتشزنههای صیقلی داده شده عصر نوسنگی جدید در اطراف غار پاسنگرد بقایایی از آن یافت شده است که نشان میدهد طنزهای جنسیتی در میان زاگرسنشینان آن دوره نیز باب بوده است.
3- 3NASA تشکیلاتی وابسته به لژ فرماسونری که سطح اختراعات انسانهای نخستین را از طریق جاسوسی در خارج از مدار زمین اندازه گیری میکند.