منجمي به خانه درآمد. يکي مرد بيگانه را ديد با زن او نشسته. دشنام و سقط گفت و درهم افتادند و فتنه و آشوب برخاست. صاحب
دلی بر آن واقف شد، گفت:
تو بر اوج فلک چه داني چيست که نداني که در سراي تو کيست
(گلستان سعدی)
کلمهها و ترکیبهای کهنه
اوج فلک: منتهای اهداف استراتژیک- جایی که امنیت جاده اوشون و فشم منوط به بودنمان در آنجاست- چاه ویلی که پول جیب ملت عزیز و نجیب به آن سرازیر میشود- غایت آمال قدرتمداران.
سرا: کنایه از ملک و مملکت، ارث پدری، آنچه من هر کاری در آن بکنم خوب کردم و رعیت غلط میکند حرف بزند.
صاحب دل: عامل بیگانه که به زمامداران توصیههای بیجا میکند، زننده حرف مفت، کوردلی که به طرز بیشرمانهای شعار: «به جای کرونایاب، نفوذیاب درست کنید» را میدهد، کسی که همه حوادث و اتفاقات زیر سر اوست و نابود باید گردد.
دشنام و سقط: نوعی عمل سیاسی که بعد از هر حمله و تجاوز انجام میگیرد و معمولاً با نقرهداغ کردن عابران پیاده و سواره و فعالان حقوق یوزپلنگ ایرانی و ببر مازندرانی همراه میشود تا نفوذیهای بیگانه حساب کار خودشان را بکنند.
ضربالمثل نظیر: سنگ را که برمیداری دزده پوزخند میزنه...