رمان نامههای ایرانی اثر مونتسکیو فیلسوف بزرگ فرانسوی (۱۶۸۹-۱۷۵۵ م.) بر اساس سفری تخیلی شکلگرفته است: سفر ازبک و ریکا، دو بزرگزاده ثروتمند ایرانی که برای یادگیری دانشهای غربی برای مدتی طولانی به پاریس میروند. کتاب همانگونه که از نام آن پیداست قالب نامهنگاری دارد؛ نامههایی که میان دو بازرگان ایرانی و بستگان، دوستان و آشنایانشان، در یک بستر روایی ردوبدل میشود. مونتسکیو نامههای ایرانی را در 1721 نوشته است. این کتاب در حقیقت پایه فکری اثر بعدی او یعنی روحالقوانین؛ يكي از مهمترين آثار جنبش روشنگري اروپاست و در طرحریزی مبنای نظری این جنبش نقش دارد. دو بازرگان در نامههای فرضیشان به اقتضای مخاطب نامهها از احساساتشان میگویند، به اهالی خانه و یا حرمسرا رهنمود میدهند، از برخوردشان با تمدن و فرهنگ اروپایی حرف میزنند، نگاه فلسفی و اجتماعی خود را بازتاب میدهند و گاه نیز به وضع کشورهای دیگر مثل ترکیه عثمانی میپردازند و در مقابل، در جریان رخدادهایی که در غیابشان در خانه و کاشانه و کشورشان میگذرد قرار میگیرند تا این نامهها تابلویی از اوضاع زمانه چند کشور غربی و شرقی را پیش روی مخاطب قرار دهد و بازتابی از نگاه انتقادی نویسنده در زمینههای فلسفه، سیاست، اخلاق و مذهب باشد که در این میان دو موضوع سیاست و مذهب، محوریترین مباحث کتاب را شامل میشوند. نامههای ایرانی به علت محدودیت و سانسور، ابتدا در آمستردام هلند با نام مستعار نویسنده، ناشر و حتی چاپخانه منتشرشده و با اقبال کمنظیری مواجه شده است. اطلاعات مونتسکیو از ایران در این کتاب برگرفته از توصيفاتي است که نویسندگانی چون شاردن، مارانا، دوفرنه تاورنيه، تورنفر و دلاواره ارائه ميكنند. او در این اثر از «قرآن» و «هزارويكشب» که به فرانسه ترجمه شده بود نیز استفاده کرده است. قالب نامهها متفاوت است. گاه فرم وقایعنگاری دارد، گاهی قالب مقاله پیدا میکند و گاه در آن داستان یا افسانهای باستانی بازگو میشود.
یکی از مهمترین ویژگیهایی که این نامهها را علیرغم قالبهای متفاوتشان به هم پیوند میدهد طنز آنهاست؛ طنزی که بیشتر انتقادی است و استبداد سیاسی و نابسامانی فرهنگی و اجتماعی اروپای در آستانه انقلاب را نشانه میرود و بازتابی است شیرین از تلخکامیهای یک انسان متفکر. بااینحال طنز نامههای ایرانی به ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسانها هم سرک میکشد و گاه نیز تنها در حد یک شوخی ساده باقی میماند، شاید با این هدف که فضای اثر را تلطیف کند و از زهر نگاه انتقادی نویسندهاش بکاهد. نامههای ایرانی چندصدایی است و از زبان دو تاجر، دوستانشان، زنان حرمسرا و خواجههای حرمسرا بیان میشود و بار عمده ساختار روایی را ماجراهای حرمسرای ازبک بر دوش میکشد ولی طنز این اثر در نامههای ازبک و ریکا متجلی میشود. یکی از عوامل و عناصر مهم این طنز، حضور راوی در مقام یک ناظر است. میدانیم که آفرینش طنز در سایه فاصله گرفتن عاطفی نویسنده از سوژه حاصل میشود. دو تاجر ایرانی در مقام نویسندگان نامهها، وقتی از مشاهداتشان مینویسند، ازآنجاکه با عادات کشور میزبان بیگانهاند، قادرند پدیدههایی را (که نزد مردم کشور میزبان از فرط تکرار رنگ عادت به خود گرفتهاند و غرابتشان پنهان مانده است) با نگاهی ارزیاب ببینند، از آنها آشناییزدایی کنند و این امکان را برای نویسنده فراهم سازند که آنها را با طنزی خواندنی به نقد بکشد.
-این پادشاه افسونگر (لویی چهاردهم) که حتی بر روح و فکر رعایایش حکومت میکند مردم را وادار میسازد که بهدلخواه او بیندیشند و اگر موجودی خزانه بیش از یکمیلیون اکو نباشد و او به دو میلیون اکو نیازمند باشد مردم را متقاعد میکند که یک اکو معادل دو اکو است و آنها حرفش را باور میکنند و هر وقت جنگ بزرگی پیش میآید که هزینه سرسامآوری داشته باشد پادشاه به رعایایش میفهماند که یکتکه کاغذ ارزش پول را دارد و آنها نیز قبول میکنند (ص94)
-شاه به همان اندازه که نمیتواند یک ژنرال لایق را در فرماندهی ارتش خود تحمل کند از دیدن یک ژنرال لایق در رأس سپاه حریف میترسد. (ص125)
نقد کلیسا بهعنوان هستهی مرکزی قدرت یکی از دغدغههای اصلی مونتسکیو است. این نقد در بسیاری از فرازهای کتاب با طنز همراه است؛ طنزی که برخاسته از ناآشنایی و تحیر ازبک و ریکا در برابر جایگاه و رفتار عالمان دینی در آن دورۀ مغرب زمین است:
-در اسپانیا و پرتغال اگر معترضی پیدا شود یا کسی بیاید و بگوید که او را از انجام بعضی از مستحبات دینی معاف کنند هر چه قسم بخورد که به دین مسیح اعتقادی بیچونوچرا دارد او را به کافری متهم خواهند کرد ... در چنین دادگاهی قضات حتی اگر معتقد به بیگناهی متهم باشند به محکومیت او رأی میدهند زیرا در نظر آنان انسانها موجوداتی شرورند. وانگهی زنان بدکاره و مردان رسوا و ریاکار را به دادگاه میآورند که به کفر گویی متهم شهادت دهند... اما برای آنکه وانمود کنند مهربان و نازکدلاند در حکم محکومیت مینویسند برای این محکوم که ناچار باید لباس بدقواره بپوشد و بهسوی شعلههای آتش گام بردارد بینهایت متأثر و متأسفاند و برای محکوم که به چنین سرنوشتی دچار شده است ابراز دلسوزی میکنند. (ص106-107)
ازبک و ریکا با بسیاری از رفتارهای اجتماعی و فردی مردم کشور میزبان بیگانهاند و بنابراین وقتی این رفتارها را در ظرف ذهنی ایرانیشان قرار میدهند در تفسیر آنها گاه دچار بدفهمی میشوند. این امر زمینهساز بازتاب نگاه انتقادی مونتسکیو میشود. برای مثال او که از مالیات گزاف بر مشروبات الکلی شاکی است از قول ازبک چنین مینویسد:
- شراب در اینجا (ونیز) به علت مالیاتی که به آن تعلق میگیرد بسیار گران است که به نظر میآید مالیات گزاف بستن بر شراب به توجه به توصیه پیامبر اسلام باشد که نوشیدنش را برای پیروان خود حرام کرده است. (ص114)
در دنیای قرونوسطایی نامههای ایرانی ارزشهای انسانی دچار فروپاشی شدهاند. در چنین فضایی هر ادعایی از سوی مدعیان سیاست، علم، قدرت، اخلاق، مذهب و هنر، معنای عکسش را میدهد. این امر زمینهساز پدیداری طنزی تلخ در اثر است. مونتسکیو وقتی از زبان دو مسافر ایرانی از "کسانی که بی توقع و درخواست کار میکنند" سخن میگوید منظورش کسانی است که به امید رسیدن به منفعت و نصیب بردن از درصدی از سود کار میکنند (ص363) و وقتی از: "کارشناسان دولتی اقتصادی که در اتاقهای دربسته اداری مینشینند و مدعیاند که ذهن و مغزشان پر از دانایی و معرفت است و طرحها و برنامههای معجزه آمیزی کشف کردهاند که میتواند اوضاع را تغییر دهد و وانمود میکنند که در افکار خود فرورفتهاند و حتی حاضر نیستند چند کلمه حرف بزنند (ص363)" سخن میگوید ناکارآمدی اداری و بیمسئولیتی مجریان را بهنقد میکشد. در چنین فضای آشفته و دنیای وارونهای که هیچچیز سر جایش نیست انسانها به ضدقهرمانهای آثار کمیک بیشتر شبیهاند. مونتسکیو درجای جای کتاب در توصیف لایههای مختلف اقشار جامعه، از واعظان، سیاستمداران، زمامداران، اندیشمندان، متفکران، هنرمندان، شاعران و نجیبزادگانی میگوید که رفتار و گفتارشان با آمیزهای از طنزی تلخ عجین است. از پادشاهی که راهکارهایش برای بهبود حال رعایا مضحکهای بیش نیست. برای مثال به کشاورزانی که از کمبود نان مینالند توصیه میکند که از نان مصرفی روزانه فرزندانشان بکاهند تا در اثر صرفهجویی اندوختهای برایشان تهیه کنند. (ص326) از مرد نوکیسه عامی و دهاتی که با دوکها و بزرگان کشور رفتوآمد دارد سخن میگوید. واعظان و خطیبان را به طنز، "حاکمان بر ضمیر و وجدان آدمیان" لقب میدهد و با کنایه میگوید که بیش از شوهرها از حال و وضع روحی همسرانشان خبر دارند. از شاعر بدلباس و آشفتهای میگوید که به گواهی ظاهرش ذوق و حال حرف زدن ندارد اما مدام حرف میزند تا سر ذوق و حال بیاید و از عجیبترین و مضحکترین افراد نوع بشر است! در جای دیگر شاعر را مؤلفی میداند که شغلش این است که به عقل سلیم پایبند بزند و باظرافت چهره عقل را بپوشاند (ص359) در بخشی دیگر برای هجو فضای فرهنگستان زمان خود از یک دانشمند و محقق حکومتی میگوید که در زمستانهای سخت آتش روشن نمیکند تا دمای طبیعی هوا تغییر نکند و بررسیهای هواشناسی او درهم نریزد!(ص393) در فرازی دیگر از کتاب از خبرنگاران قلم به مزدی میگوید که در ازای گرفتن پول میتوانند کتاب بنویسند و ثابت کنند که از آغاز حکومت سلطنتی، فرانسویها هرگز مغلوب نشدهاند و اگر بعضی تاریخ نویسان غیرازاین نوشتهاند شیادانی بیش نبودهاند. (ص343) از مردی تهیدست مینویسد که برای نوکیسگان، میان عالیجنابان نسلهای گذشته اجداد معتبری مییابد و بهاینترتیب به آبونانی میرسد. در این میان روشنفکران کافه نشین با دغدغههای ذهنی انتزاعی و دور از واقعیت نیز از تیغ طنز مونتسکیو در امان نمیمانند:
-بحثوجدل روشنفکران کافه نشین درباره شهرت و اعتبار یک شاعر بزرگ و نامآور یونانی بود که در حدود دو هزار سال پیش معلوم نبود کجا به دنیا آمده و چه سالی از دنیا رفته است و در این مباحثه افراد به دودسته تقسیمشده بودند و هر دودسته معتقد بودند که این شاعر مقامی والا در ادبیات دارد و در عظمت مقام ادبی او اختلاف نداشتند اما مسئله بر سر درجه و میزان والای مقام ادبی او بود. یک دسته این درجه را بالاتر و دسته دیگری پایینتر میدانستند و این دودسته صمیمانه به همدیگر دشنام میدادند و سخنان رکیک میگفتند و من با خود میگفتم اگر یک آدم بیخبر در مقابل این مدافعان شاعر یونانی بایستد و خلاف میلشان چیزی بگوید این افراد غیرتمند که برای دفاع از حیثیت مردگان چنان شور و هیجانی دارند با او چه خواهند کرد؟ دعا میکردم مرا از شراره دشمنی و کینهتوزی اینگونه افراد که حتی شاعری بعد از دو هزار سال اقامت در گور خود از شر زبان آنها در امان نمانده است محافظت فرماید که اگر آنها یک دشمن زنده را در برابر خود ببینند چه بلائی بر سر او خواهند آورد؟... معمولاً دو طرف بسیار خوب استدلال میکنند و هر دو به نتایج غلطی میرسند!(ص123)
ویژگی دیگر شخصیتهای طنزآمیز نامههای ایرانی، این است که آنها مانند شخصیتهای طنز دیگر آثار ادبی، تیپیکال هستند. در این اثر تیپهای گوناگون آدمهای دورو، طمعکار، متملق و ازخودراضی آفریده میشوند و به شیرینترین وجه موردنقد قرار میگیرند تا بازتابی از نگاه انتقادی مونتسکیو نسبت به ابتذال جنونآمیز روابط انسانی در دنیای پیرامونش باشند. هرکدام از تیپهایی که مونتسکیو در این اثر آفریده است، قابلیت پرداخت جداگانه بهعنوان ضدقهرمان یک اثر کمدی را دارند. پیرمردی از جنگجویان قدیم که برایش جز جنگهای دوره جوانی هیچ مسئلهای در جهان وجود ندارد و تصور میکند چون دیگر خود او نمیتواند در جنگها حضورداشته باشد تاریخ به آخر رسیده (ص145) گرفته تا کسانی که هر نوع علم و هنری را آموزش میدهند بی آنکه خودشان علم و هنری داشته باشند چون:"ظاهراً برای آموزش چیزی لازم نیست خودمان از آن اطلاعی داشته باشیم (ص172). در فرازی از رمان یک فرد خودستا به تصویر کشیده میشود. وقتی کسی به او میگوید:"انسانهای ابله همیشه از خودشان تعریف میکنند"، پاسخ میدهد:"من هم معتقدم هر کس خودستایی کند ابله است اما من از خودم تعریف نمیکنم، واقعیات را میگویم. من آدم سخاوتمندی هستم و هر وقت دستم برسد به دیگران کمک میکنم. دوستانم معتقدند آدم باذوق و استعدادی هستم. با این وصف من هیچوقت از فضیلتهای خودم چیزی نمیگویم. چون انسان فروتنی هستم." (ص151) در جای دیگر از ژنرالی متوهم میگوید که برای مقابله با آشوب، ترانهای ساخته که امید دارد مردم با شنیدن آن رام و آرام بشوند! (ص295) درجایی دیگر مردی فرانسوی را به تصویر میکشد که فقط هموطنان خودش را آدم فرض میکند و وقتی ریکا از سوی یکی از دوستان فرانسویاش به فرانسوی دیگری معرفی میشود، طرف با نهایت شگفتی اظهار میدارد: «آقا ایرانی است، شگفتا! چطور میتوان ایرانی بود؟»(ص 111)
مونتسکیو در فرازهای دیگری از کتاب با نگاهی طنزآمیز، خودستایی اسپانیاییها و پرتغالیها را نیز با زبانی هجوآمیز بهنقد میکشد: "ملتهای اسپانیا و پرتغال همه ملتها را به دیده حقارت مینگرند و تنها به مردم فرانسه این افتخار را میدهند که از آنان با نفرت یاد کنند. وقار و متانت از خصوصیات برجسته این دو ملت است و معمولاً وقار و متانت آنان را باید در دو چیز جست: عینک و سبیل. (ص219)
قرار دادن شخصیتها در طنز موقعیت یکی دیگر از شگردهای مونتسکیو برای معرفی ویژگیهای آدمهای اثر به مخاطب است. طنز موقعیت در بخشهایی از اثر آنچنان جاندار است که گویی مخاطب با یک تئاتر کمدی روبروست، تئاتری که از یک طرح داستانی کامل و پرداختشده برخوردار است. سه زن از سه نسل که هر سه ادعای جوانی دارند در یک مهمانی با مردی روبرو میشوند که محض تفریح و سرگرمی از جوانی و زیبایی هر یک تعریف میکند و صحنههای طنزی میآفریند تا در انتها نویسنده را به این نتیجه برساند که زنهایی که جاذبه جوانیشان را ازدستدادهاند نمیخواهند این واقعیت غمانگیز را بپذیرند. (ص157)
در فرازی دیگر از کتاب رضا در نامهای از دو دوست مینویسد که پنهانی باهم برای مجلسآرایی یکدیگر نقشه میکشند که چگونه پشتیبان یکدیگر در مجالس و محافل باشند. مکالمات این دو آمیخته با بلاهتی طنزآمیز است و این طنز دستمایه میشود تا نویسنده را بهمنظور اصلیاش که نقد فرهنگستان است راهبری کند؛ آنجا که درنهایت یک از آن دو میگوید:"اگر نقش خود را خوب بازی کنیم چنان شهرتی خواهیم یافت که بعد از شش ماه عضو فرهنگستان خواهیم شد... بعدازآن میتوانی از هنر خود چشمپوشی کنی و هنرنمایی را کنار بگذاری چون ازآنپس همه تو را هنرمند میشناسند." (ص160-211)
در این میان آنچه در بسیاری از فرازهای طنزآمیز کتاب بچشم میخورد توصیفات دقیق و جاندار از شخصیتها و صحنههاست. مونتسکیو شخصیتهای طنز و صحنههای طنزآمیز را چنان زنده و جاندار و کاریکاتوریستی به تصویر میکشد که خواننده احساس میکند دارد یک فیلم کارتونی را بهوضوح و روشنی تماشا میکند:
-شاید باور نکنی اگر بگویم که در این یکماهه که در اینجا (پاریس) هستیم کسی را ندیدهام که آهسته و آرام راه برود... ارابههای کندروی آسیایی و شترهای ما... قدرت رقابت با اینها را ندارند... گاهی یک نفر از پشت سر من میآید و با سرعتی که دارد از من جلو میزند چنان به من تنه میزند که در جای خود یک نیمدایره رخ میزنم و رهگذر دیگری که از طرف مقابل من میآید، تنه دیگری به من میزند که بیاختیار بهجای اول خود بازمیگردم و با این ترتیب هنوز چند قدمی راه نرفتهام که چنان خسته میشوم که پنداری ده فرسنگ راهرفتهام (ص93)
-(در وصف یکی از رجال مملکتی): مردی بود ریزه اندام و بسیار مغرور و متکبر در همان لحظههای اول، کمی انفیه به بینی خود کشید و بیاعتنا به حضور ما عطسه هولناکی کرد و در آن حال سگهایش را که در کنار او بودند چنان نوازش میکرد که پنداری آنها را برای حمله به ما آماده میسازد. (ص212)
-یکی از زنان از من پرسید:"شما قبول دارید که ما خوب و خوشصحبت هستیم؟" من در آن حال که خمیازه میکشیدم گفتم:"البته که قبول دارم. همصحبتی با شما برای من بسیار لذتبخش است!" و کمکم خمیازهها از پی هم میآمدند و احساس کردم که در آن لحظه هیچچیز بیش از خواب لذتبخش نیست."ص293
ازلحاظ ساختاری، مهمترین ویژگی طنز در نامههای ایرانی تنوع در قالبهاست. فرازهای طنز کتاب، گاه قالب نقیضه سازی افسانههای باستانی را دارد. گاهی داستان، حکایت و یا رخدادی تاریخی و طنزآمیز را در خلال نامه نقل میکند. گاهی قالب دستور و بخشنامه را بکار میبرد. گاهی نیز فرم دستور آشپزی یا داروسازی دارد.
-نقیضه سازی افسانههای باستانی:
"افسانهای از دوران باستان" عنوان قصهای است که به سبک تلماک نوشتهشده و در آن قهرمان داستان به مردم وعده میدهد با توزیع بادهای مقدس! اوضاعشان را بسامان کند و به آنها توصیه میکند برای دستیابی به ثروت بیحساب، به تصور کردن و خیال کردن رو بیاورند تا صاحب گنجینههای بزرگ عالم شوند!(ص 377)
-استفاده از حکایات تاریخی:
*میگویند هر وقت خان تاتار میخواست سر سفره غذا بنشیند، جارچی فریاد میزد:"حال که خان تاتار میخواهد سر سفره غذا بنشیند، همه شاهان و شاهزادگان جهان اجازه دارند سر خوان بنشینند و غذا بخورند!"... خان تاتار، این مرد وحشی که غذایش کمی شیر بود و زیر چادر زندگی میکرد، همه شاهان عالم را برده خود میپنداشت و روزی دو بار، از دور به همه آنها دشنام میداد و ناسزا میگفت! (ص136)
*یکی از شاهزادگان که با پادشاه درافتاده بود و میخواست جانشین او شود، شکست خورد و شاه او را به خیانت متهم کرد. شاهزاده نگونبخت گفت:"این قضیه بستگی به پیروزی یا شکست در جنگ دارد که در یکلحظه جای خادم و خائن را با یکدیگر عوض میکند."(ص278)
-نقیضه سازی توصیههای پزشکی و دارویی:
ریکا در نامهای به دوستش از پزشکی مینویسد که جوشاندههایی برای رفع یبوست، بیخوابی، مسهل، تنگی نفس و... تهیهکرده که مواد تشکیلدهنده این جوشاندهها اوراق کتابهاست! برای مثال در مورد طرز تهیه داروی تهوعآور میگوید:"چند صفحه از کاغذهای اشعار آماده چاپ به انتخاب فرهنگستان تولور را بردارید و سه دقیقه بجوشانید و یک قاشق از این جوشانده را بخورید که بسیار مؤثر خواهد بود." (ص388)
-جملات قصار طنز:
زنها میخواهند شوهرانشان را به افلاس بکشانند... وقتی جوان و زیبا هستند با عشق و عاشقی و در دوران پیری با قمار به مطلوب خود میرسند. (ص166)
- شوخی ساده ولی نکتهسنجانهای که بیشتر بر مبنای حیرت نویسنده در رویارویی با جامعه میزبان شکل میگیرد و از ذهن بازیگوش، خلاق و موشکاف نویسنده حکایت میکند: در پاریس خانهها چنان رویهم سوار شدهاند که آدمی تصور میکند تنها ستارهشناسان میتوانند در خانههای بالا زندگی کنند (ص92)
(در ونیز) مثلاینکه همه برجها و منارهها از دل آب بیرون آمدهاند و گروهی از مردم در این شهر که برای زندگی ماهیها مناسب است ساکن شدهاند. (ص111)
معمولاً در اینجا کسی را به خاطر ندانمکاری و نادانی سرزنش نمیکنند اما اگر کسی از صنف و دسته خودشان نباشد او را مستحق تحقیر و توهین میدانند. (ص135)
آنچه فرازهای طنزآمیز نامههای ایرانی را علیرغم قالب متنوع به هم پیوند میدهد، نگاه انتقادی نویسنده به زوایای مختلف زندگی انسانها و جامعه عصر خود است، نگاهی که از چنان عمق و نفوذی برخوردار است که پایه فکری روحالقوانین و چراغ راه فعالان عصر روشنگری میشود.
ترجمه بخشهایی از نامههای ایرانی بهصورت جستهوگریخته در نشریات ایران ازجمله دوره دوم مجله آمده است. در سال 1320 گزیدهای از آن با ترجمه حسن ارسنجانی توسط انتشارات موج منتشرشده و چاپ دوم آن توسط انتشارات دنیای نو به ترجمه محمد مجلسی منتشرشده است.
(انتشار یافته در ویژهنامه نوروزی ماهنامه تجربه)