(انتشاریافته در روزنامه خراسان)
*یک روزنامهنگار از قول یک مقام مسئول نوشت: "فضای رسانهای باید شاداب باشد و روزنامهنگاران بالای سرِ ما تا ارتفاع هفت هزار پایی جا دارند." مردم فهمیدند انتخابات در راه است.
*یک روزنامهنگار قبراق و سرحال وارد دنیای مطبوعات شد و آسوپاس بیرون آمد .
*یک روزنامهنگار روی خطوط قرمز نشست و رنگی شد. آمد شلوارش را پاک کند کلاهش را باد برد.
*یک روزنامهنگار برای تهیه گزارش به سخنرانی یک مقام مسئول رفت. واژهها در ذهنش خمیازه کشیدند.
*یک روزنامهنگار ردی از رسالت مطبوعاتی بر کاغذ آورد. کاغذ رنگ دلشوره به خودش گرفت.
*یک روزنامهنگار از سطح پایین حقوق و مزایایش گفت. آب از آب تکان نخورد! (انتظار داشتین چی بشه؟!)
*یک روزنامهنگار دیگر از حقوق و مزایایش نوشت. واژهها از خجالت سرخ شدند.
*یک روزنامهنگار دور ذهنش پرده کشید. از سرویس سیاسی سردرآورد.
*یک روزنامهنگار ذهنش را آزاد گذاشت. به ایجاد اخلال در نظم متهم شد.
و بالاخره...
*یک روزنامه نگار به خاطر مشکل کاغذ و مشکل چاپ و مشکل نشر و مشکل مجوز و مشکل دستمزد از دنیای رسانههای کاغذی به دنیای رسانههای الکترونیک مهاجرت کرد و به خاطر گرفتار شدن در دریای رسانههای مجازی، مخاطبانش را از دست داد. روزها او را میدیدند که در گوشهای از خیابانهای فضای مجازی نشسته و برای سرنوشت واژههایش اشک میریزد...
نظرات (1)
سلام ، خسته نباشید رنج کشیده ی عرصه ی قلم
یک روزنامه نگار برای کسب روزی حلال خانه نشین شد.
یک روزنامه نگار قلمش را به نان نفروخت ، عزت خرید.
یک روزنامه نگار در بیداری خواب آزادی قلم می دید.
خانم صدر رنج نامه ی اهل قلمتان قابل ستایش و تحسین است ، قلمتان تواناتر از هر روز باد.
Posted by حسین ناژفر | January 5, 2019 10:34 PM