من رأی نمیدهم. از مردم عزیزمان هم تقاضا میکنم رأی ندهند. دلایلم هم اینهاست:
یک - دورۀ پیش که به روحانی رأی دادیم او برای ما چکار کرد؟ در حالیکه اگر پای صندوق نمیرفتیم و یکی دیگر انتخاب میشد، ملت عزیزمان به دستاوردهای خیلی مهمی میرسید.
دو – من رأی نمیدهم تا رییس جمهور انتخاب نشود و بعدش منظومۀ شمسی زیرورو شود.
سه - انتظار این بود که روحانی برای گشایش سیاسی و آزادیهای اجتماعی کاری بکند. اما حالا دریغ از یک ذره آزادی، حتی یواشکی! حالا که اینطور است، منهم رأی نمیدهم تا او انتخاب نشود ودنیا بشود بهشت برین.
چهار - تنها ره رهایی، به اعتقاد من رأی ندادن است. من رأی نمی دهم و از کلیۀ بیکاران و کارگران و معدنچیان و شالیکاران و صیفی کاران و چایکاران و زحمتکشان می خواهم که رأی ندهند و بروند پای فیس بوک و تلگرام و برای منوتو فیلم وعکس بفرستند تا بلکه اوضاع روبراه شود.
پنج - من رأی نمی دهم چون در انتخابات شورایشهر و مجلس سال82 رأی ندادن من در تعیین سرنوشت انتخابات شدیداً تاثیر داشت و باعث شد کسانی که قبولشان ندارم روی کار بیایند. بنابراین از همۀ دلسوزان به حال مملکت میخواهم رأی ندهند تا همچنان در تعیین سرنوشت انتخابات و کشور، شدیداً تاثیر داشته باشند.
شش - ساسانیان رفتند، سامانیان آمدند. سلجوقیان رفتند، خوارزمشاهیان آمدند. نسل انسان نئاندرتال هم که منقرض شد. ما ایرانیها اینیم. اصلاً من برای چی رأی بدهم؟
هفت - من رأی نمیدهم چرا که تجربه ثابت کرده هر وقت ما در انتخابات کمتر شرکت کردیم مسئولین با اعلام میزان پایین مشارکت مردم عزای عمومی اعلام کردند و صداو سیما این حضور کمرنگ را فرو کرد توی چشم جهانیان. ایندفعه هم رأی نمیدهم تا تمامیتخواهان دنیا حساب کار دستشان بیاید وحسابی خیط و پیط شوند.
هشت - رییس جمهور باید قاطع و منعطف ، ملایم و انقلابی، دارای تجربۀ مدیریت کلان و بدون سابقۀ قبلی در پستهای مدیریتی کلان باشد. در حالی که روحانی اینطوری نیست. بنابراین من رأی نمیدهم.
نُه - رای ندادن یک وظیفۀ اخلاقی و انسانی و ملی است. چون کم بودن آرا، باعث می شود دیگران روی ما هم مثل مردم عراق و افغانستان و سوریه حساب کنند بلکه ما هم روزی مثل آنها زندگی امن و آرامی داشته باشیم.
تبصره- اگر هم احیاناً بخواهم رأی بدهم، چرا باید به روحانی که کار را از این که هست بهتر بکند، یا لااقل بدتر نکند؟ مگر دور از جان، مرض دارم؟!...