در بعدازظهر بهاری، وقتی آدمها سرگرم تخمهشکستن و رتق و فتق اموردنیا و مافیها در نشستهای خانوادگی بودند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم داشتند کار خودشان را میکردند، من با همین دو گوش خودم شنیدم: در فیلم فاخر و ارزشی "چ" که از سیما پخش میشد، در یک صحنۀ تراژیک، زبانم لال، رویم به دیوار، صدای تکخوانی زنی آمد که داشت ترانهای کردی میخواند. کور شوم اگر دروغ بگویم ولی با همین دو چشم خودم دیدم که آدمها همچنان دارند تخمه میشکنند و امور دنیا و مافیها را رتق و فتق میکنند، ابر و باد و مه و خوشید و فلک دارند تا اطلاع ثانوی کار خودشان را میکنند و زندگی همچنان جریان دارد و دنیا هم کن فیکون نشده است...جلٌالخالق...مگر ممکن است؟!
(انتشار یافته در روزنامۀ شرق، با جرح و تعدیل!)
نظرات (3)
سلام بانو
غير ممکن از هر ممکني ممکن تر است
Posted by فرزانه | April 20, 2015 2:48 PM
سلام
خواندمت استاد
ما هم به روزیم
Posted by راشدانصاری | April 25, 2015 11:08 AM
مطمئنین اون روز «باد» هم جریان داشت؟!
Posted by من خودم | May 3, 2015 5:15 PM