*روباه : به جرم تولید و عرضۀ حنای تقلبی محکوم شد.خیلی ها شکایت کرده بودند که ماههاست حنای روباه هیچ رنگی ندارد.
*شیر : مدعی شد که شامپوهای ضد ریزش پشم،همه،تقلبی از کار درآمده ند.موسسات ریز و درشت ترمیم پشم هم هیچ کاری از دستشان برنمی آمد:شیر پشمش ریخته بود و این،خیلی غم انگیز بود!در خواب کابوس می دید و در بیداری کابوس می ساخت!
*گرگ : اهالی جنگل را متهم به آتش افروزی و خرید و فروش مواد آتش زا می کرد.به مقامات ذیربط شکایت کرده بود که بعضی ها با افروختن شبانۀ آتش در اطراف خود،نمی گذارند گرگها،این عزیزان دل جنگل،امور را بخوبی رتق واز آن مهمتر، فتق کنند!
*موریانه : شایع شده بود دوپینگ کرده و مواد نیروزا استفاده کرده است.موریانه همۀ این شایعات را رد می کرد و می گفت:دندان همان دندان است،پایه ها یک کمی پوسیده شده اند!
*زنبور: پس از بررسی کیفیت کالاهای غرفۀ عسل،متهم شد که شکر خورده است.زنبور ضمن تایید این اتهام،گفت که بیشترین حجم شکر را زمانی خورده است که زیر بار شیر و گرگ و روباه رفته است!
* بز : متهم شد که به خاطر بلند پروازی،باعث سرنگونی بعضی قفسه ها شده است.مکلف شد که مثل بچۀ گوسفند سرش را بیاندازد پایین و آرام آرام راه برود .
* لاک پشت : به علت ارتکاب مداوم به چانه زنی از بالا،توسط فوق تخصص ترمیم چانه تحت نظر دائم بود و کمتر در سوپرمارکت آفتابی می شد.
* گاو : گاو شهری،به غرفۀ دستمال کاغذی و پمپرز که می رسید،می گفت:"آخ جون!غذا!" بسکه گاو بود!
* جغد : روزها می خوابید و شبها دنبال گشت و گذار می رفت.او را پشت در بستۀ سوپر مارکت دیده بودند که با حسرت،غرفۀ عینک های آفتابی را نگاه می کند!
نظرات (34)
درود فراوان...
و پس از مدتها یک غزل...
امیدوارم استقبال کنید، بخوانید و به شدت منصفانه نقد کنید.
ضمناً خانمها خیلی زیاده روی نکنن در انتقاد و بد و بیراه گفتن به این لولی وش مغموم.
ببخشین که نظر نذاشتم واسه این پستتون.چون فوق العاده وقت کم دارم.
چشم انتظارتان هستم.
موقتاً بدرود...
Posted by لولي وش مغموم | January 17, 2010 11:47 AM
.
.
سلام استاد
خیلی جالب بود
ممنون از اینکه به وبلاگ آدم سر زدید
سپاس
شاد و پاینده باشید
.
.
Posted by فرزانه مصیبی | January 17, 2010 12:41 PM
چي بگم جز اين كه خوووب بود؟!كه اينكه هم خنديدم هم دلم گرفت؟!
Posted by ستاره آبي | January 17, 2010 7:25 PM
در ضمن يك تشكر هم گويا بدهكارم(از اين كه به وبلاگم سرزديد)
Posted by ستاره آبي | January 17, 2010 7:27 PM
سلام
زیبا بود
به روزم
Posted by مهدی فرج الهی | January 17, 2010 7:30 PM
سلام و عرض ارادت
دست مریزاد
.......
دنیای شگفتی آفرینیست
سهمی که ازین نگاه بردیم
از دیدن این جنگل مرموز
ما هم به خدا پناه بردیم
Posted by محمد روحانی ( نجوا کاشا | January 17, 2010 7:42 PM
خدا وكيلي اوضاعمان مانند جنگل شده اساسي....راستي استاد ممنونم كه بهم قوت قلب ميدهيد
Posted by توهمات يك آميب 45 كروموزومي | January 17, 2010 9:06 PM
هیچ چیزمان به هیچ چیزمان نمیاید!
Posted by ابله خاتون | January 17, 2010 9:35 PM
زنده و پایدار باشی و عزیز
Posted by amir | January 17, 2010 11:40 PM
این ها ارجاعات سیاسی که نداشت؟
جالب بود
زنده باشید و سربلند
Posted by amirhossein | January 18, 2010 7:03 AM
ما از این می ترسیم که نکند از همین هم یک برداشت سیاسی بکنند!
Posted by کاکه تیغون | January 18, 2010 3:34 PM
سلام
شده ایم مثل چی !!!
هیچی را نمی تونیم بدون ارجاعات سیاسیش بخوانیم .
ما سیاست زده شده ایم یا سیاست همه مان را زده انگار
Posted by فرزانه | January 18, 2010 3:35 PM
جای میمون خالی بود!
می خوام یه حرفی بزنم ولی زشته! جلوی جمع خوبیت نداره! فردا پس فردا منظور می گیرن واسه جفتمون شر میشه!
طنز های پیچیده ی شما رو دوست دارم!
Posted by کسی که وجود خارجی ندارد | January 19, 2010 1:27 PM
سلام استاد.عالی بود.مدتیه دیگه به ما سر نمی زنی؟
Posted by خالوراشد | January 20, 2010 12:21 PM
مانند خودت هستم ...
و در انتظارت ...
به آقای گاورمنت نامه هایی نوشته ام ... !
لینکتان هم کرده ام ...
با احترام ؛ ایما پرند
Posted by مارمالت ترشیده | January 20, 2010 1:45 PM
ولی من فکر می کردم که خفاش داره دنبال عینک آفتابی می گرده!
Posted by هیوا | January 20, 2010 2:55 PM
All animals are equal,but
some animals are more equal than others
Posted by حسين | January 20, 2010 4:45 PM
بی بی گل دنیا دو روزه
مهربونیتو می خوام !
Posted by زهرادری | January 23, 2010 4:30 PM
قشنگ بود
موفق باشید
Posted by محسن | January 25, 2010 12:50 AM
*قورباغه: به جرم هفتيركشي. به او گفتند هنوز وضعيت شهر به اون حدي نرسيده كه هفتير بكشي
* الاغ: با تمام نفهميش فهميد. به جرم اينكه با تمام نفهميش فهميد!
Posted by مهدي آريان | January 25, 2010 6:23 PM
بهره مند و مدخول السرور شدیم.
Posted by میرزا قلی خان راپورتچی | January 27, 2010 4:05 PM
احتمالا بعد از ریختن پشم شیر، در نبود او، میمون سلطان جنگل شده!
به روزم.
Posted by محمد سفری | January 28, 2010 1:35 AM
سلام
خوب مينويسي
منم يه چيزايي مينويسم
حال كردي يه سري بزن
Posted by كچل كفتر باز | January 28, 2010 4:46 PM
سلام.اگه افتخار بدين و به وبلگ منم سر بزنيد خوشحال مي شم.نظر هم بذاريد كه ديگه خيلي ممنونتون مي شم.غريبه نيستم به دورهاي افتخار شاگردي تونو داشتم.
Posted by مريم بابايي | January 29, 2010 12:06 AM
سلام
مثل هميشه گل بود بي بي گل
Posted by محمد جاويد | January 29, 2010 12:38 AM
در پرده و بی پرده گویید سخن. خیلی قشنگ بود.
پایدار باشید.
Posted by maryam | January 29, 2010 1:38 PM
مرحبا بر این ذوق و قریحه ی ادبی !
Posted by صادق | January 31, 2010 6:29 PM
نمي تونم بگم چقدر خوشحال شدم كامنتتون رو ديدم.نكاتي كه فرمودين حتما تو كارهاي بعدي لحاظ ميشه.جهت معرفي بيشتر هم بايد عرض كنم من تو كلاسهاي مطبوعاتي گل آقا افتخار آشناي با شما رو داشتم.(طنز وبلاگي)در حال حاضر هم نويسنده ي راديوام.بازم ممنون.اميدوارم بازم بهم سر بزنيد.
Posted by مريم بابايي | January 31, 2010 10:41 PM
خوش به حال حیونای جنگل که دیگه جونورهای ریش و پشم دار نمی تونند بهشون حکومت کنند !!
Posted by متاستاز | February 1, 2010 2:56 PM
سلام.
وبلاگ شعر طنز بنده (سوزن الشعرا) با شعري در باب خوشه بندي و... افتزاح گرديد.
راهنمايي بفرماييد.
در ضمن لينك اينجا را بي خبر آنجا گذاشتيم اگر لينك اونجا را هم اينجا بذاريد مايه سه پاس است
Posted by سوزن الشعرا | February 2, 2010 12:44 PM
این جنگل شما چقدر با واقعیت نزدیک بود در اینجا هم گرگها حنا ندارند و پشم شیر ها هم ریخته و گاوها همچنان گاوند اما در مورد لاکپشتها آنها دیگر حرف نمی زنند
---------------------
با شعری برای استاد ریاضی به رزوم
Posted by روزنامه نگار نحس | February 2, 2010 3:04 PM
چهارمین شب شعر طنز فانوس با اسم جدید ( به رسم خنده )
این ماه برای برگزاری شب شعر(به رسم خنده)، خواب های ویژه ای دیده ایم ،
فرصت دیدار مهمان عزیزمان که قبول زحمت کرده اند و از اصفهان به ما افتخار حضور داده اند را از دست ندهید !
این جلسه شامل : شعر خوانی عزیزان طنز پرداز و استادان بنام ادبیات
اجرای موسیقی سنتی و پاپ
معرفی آخرین کتاب طنز می شود
که با حضور و گرهمایی شما عزیزان
شب شعر پر خاطره ای رو برای شما به ارمغان می آوریم
مکان : نارمک ، متروی علم و صنعت ، خ دردشت ، خ 72 ، اندیشه سرای گلبرگ
زمان : ساعت 15 الی 17
18/بهمن/1388
http://www.shekarkhand.com/ (گل نبی )
Posted by گل نبی | February 3, 2010 8:16 PM
سلام
ممنون از کار زیبا تون.لذت بردم.
منم با یک سپید در(آخرین قدم های یک اعدامی)به روزم.خوشحال میشم یه سری هم به من بزنید.
با احترام،اگر مایل به تبادل لینک باشید بهم اطلاع بدین تا منم لینک شما ر اضافه کنم.
با آرزوی موفقیت...
یا علی
Posted by عطا آقاسی | March 29, 2010 8:52 PM
بدون اجازه تون جمله آخر این پست وبلاگتون رو به سرقت بردم.
امید است بدون ارجاع ماسرق سارق را بیامرزید.
Posted by irancplusplus | December 27, 2012 9:54 PM