واکنش مهندس موسوی در برابر مطلب طنز ابراهیم نبوی،عجیب نیست.می شود آن را مثل قطعۀ گمشدۀ پازلی در کنار برخی از سخنان انتخاباتی او قرار داد تا به تصویری که می کوشد پایبند به اصول و ارزشهای اخلاقی باشد رسید.تصویری که او را علیرغم تاکید روی مسایلی چون عدم مرز بندی میان خودی و غیر خودی و برچیدن گشتهای ارشاد، از پاره ای طیفهای رادیکال و لیبرال اصلاح طلب متمایز می سازد و همسویی و همراهی طیفهایی از اصولگرایان واقع بین و عقلانیت گرا را برمی انگیزد.
با این حال صدور این اطلاعیه اگرعجیب هم نباشد سوال برانگیز است.واقعیت این است که گذر از خط قرمزهای اخلاقی ،سالهاست که به مدد شرایط فکری و فرهنگی،روندی رو به رشد داشته است.این امر در نشریات کنترل شده تر است و کمتر به هتاکی می گراید ولی در اینترنت به مدد دموکراسی دیجیتالی، گسترده تر و بی پرده تر است و اصولاًاز این نظر با نشریات قابل قیاس نیست.تا بدانجا که اخلاق گرایی در آشفته بازار طنز امروز،خود به طنز می ماند! با این حال، نوشتن طنز، یک کنش سیاسی معطوف به هماهنگی های سیاسی از پیش تعیین شده نیست،بلکه یک آفرینش ادبی است.گیرم برخی از ما قدر طنز را نشناسیم و آن را گاه به هجو بیالاییم.از این رو نمی توانم این جملۀ آغازین اطلاعیه مهندس موسوی را بفهمم و ارتباطی با آن و کارکرد طنز بیابم.آنجا که در بیان مخالفت خود با مطلب مورد نظر نوشته اند:
- در بیانیه اعلام نامزدی خود از فعالان سیاسی درخواست کرده بودم که حتی اگر در معرض توهین قرار گرفتم نسبت به این امر واکنشی نشان ندهند.
بدیهی است که طنزنویس،کنشگر سیاسی نیست و برای نوشتن مطلب،به کسب اجازه از سیاسیون نیاز ندارد.
در فرازی دیگر از اطلاعیه نوشته اند:
- سخت ترین قشری گری ها و مزمن ترین خصومت ها و بدترین نیت ها برای بیرون کردن زنان ما از میدان سیاست و اجتماع نمی تواند آن جفا را بکند که چنین مرز شکنی هایی موجب می شود.به صورتی که حق است اگر با رواج چنین شیوه هایی دیگر هیچ زنی جرات اظهارنظر در سطح جامعه را نداشته باشد.
سالهاست که زنان ما،از رهگذر پاره ای از قشری نگری ها،در عرصۀ سیاست و جامعه و خانواده و حقوق و قضا با مشکلاتی جدی روبرو بوده اند. این قشری نگری،در خوشبینانه ترین حالت با سوئ نیت همراه نیست.حال اگربا آنچه ایشان" خصومت مزمن و نیت بد" خوانده اند نیز همراه شود،آیا اثر تخریبی آن،با مطالب طنز اینچنینی در اینترنت با آن مخاطبان محدود و بهره مند(!) از مواهب فیلترینگ قابل قیاس است ؟می گویند هر که باد می کارد،طوفان درو می کند. آیا قاطبۀ زنانی که در سطح جامعه اظهار نظر می کنند با خواندن مطالب هجو آمیزدر مورد یک نفر جرات اظهار نظر را از دست می دهند؟!آن هم فاطمه رجبی که خود ختم هتاکان به استوانه های نظام است(خاتمی و هاشمی و...)و تا به حال انواع و اقسام توهین ها و افتراها را به بسیاری از افراد روا داشته بدون این که با کوچکترین عکس العمل قانونی روبرو شود، و آیا در این میان،کسانی که فضای فرهنگی را چنان آلوده می کنند که زمینه ساز چنین هتک حرمتهایی می شوند،مقصر نیستند؟
در هر حال فکر نمی کنم یک مطلب طنز(هر چند تند و هجوآمیز)نیازمند چنین عکس العملی باشد. این واکنش، حداقل برای من که مهندس موسوی رابه عنوان یک هنرمند و هنرشناس فهیم و اهل فرهنگ می شناسم جای سوال دارد.
نظرات (13)
فاجعه در جای دیگری است. فاجعه در شتر سواری دولا دولا است.
و مقصر آن بدان و آگاه باش که بی بی گل است. چرا؟ چون من هنوز در این امر بسیار مهم گردن باریکتر از بی بی گل نمیشناسم و اگر پیدا کردم بدان و آگاه باش وظیفه خطیر مقصری به او واگذار خواهد شد.
پس حالا که خود شما هم پذیرفتی مقصر کیست سر بسته میروم سر فاجعه. سر بسته بگویم. گونتر گراس که گویا آقایی محسمه ساز و نقاش و گویا نویسنده هم هست از هندوستان فرار کرده بود و دوباره فیلش یاد هندوستان کرده بود. خودش چند روز پیش با پای مبارک خودش رفت درست در ساختمان مرکزی حزب سوسیال دموکرات آلمان مصاحبه با خبرنگاران گذاشت و اعلام کرد علیه خانم مرکل وارد مبارزه انتخاباتی فعال میشود. و حتی ممکن است به هندوستان برگردد و باز هم عضو حزب سوسیال دموکرات بشود.
ناگفته پیداست که نظر مبارک همایونی ما بسیار بسیار خوشحال شده بود، چون گونتر، که باز هم گونتر شده است و نه گراس، شتر سواری دولا دولا نکرده بود، چون دموکرات و سوسیال یا سوسیال و دموکرات هر چهارتاش مال خودمه نه در زمین بلکه در مریخ نیز، نه در عمل بلکه در آرمان و چه و چه ها نیز. حالا اگر زبانم لال زبانم لال گونتر چهار سال پیش در هر کجای جهان ایکی کلمه علیه خانم مرکل گفته بود خودم گونتر را عاق والدین میکردم و جایزه نوبل را هم از او پس میگرفتم و میدادم به گراس. سر بستهاش کجاست؟ سر بسته اش کجاست؟ سر بستهاش کجاست؟ در آنجا که گونتر رفت در آنجایی که باید آغاز کرد و شتر سواری دولا دولا نکرد. در کجا؟ زیر نظر مستقیم و بیواسطه نامزد صدر اعظمی حزب سوسیال دموکرات آلمان. پس عاق والدین نمیشود. همین جناب آقای اوباما رییس جمهور آمریکا که بسیار هم بچه خوبی بود اگر سیاهپوست نبود نه یک بار نه صد بار بلکه هزار و یک صد بار به خاطر در افتادن با هیلاری عاق والدین شده بود. اطمینان داشته باش. چرا؟ چون پسر ها زور گو هستند و میروند حق دخترها را میخورند. پسرها به دخترها زور میگند و حقشان را میخورند و دخترها میآیند حق ما را میخورند. نباید حق خوری باشد. خوب نیست.
سر بسته بگویم میر حسین موسوی آن آقای اسمشو نبر را عاق والدین کرد. چرا؟ شاید به آن دلیل که نرفته است مستقیم از جایی که باید و اطمینان بخش است آغاز کند تا معلوم شود فرمان در دست کیست. شاید هم به آن دلیل که آن یکی خانم است. بی بی گل جان! من چرا بگم کدوم یک از آن شایدها است. شما خودت بگو. پس دیدی که تقصیر بی بی گل است. ولی هر کدام باشد اون آقای اسمشو نبر عاق والدین شد، نوش جانش.
Posted by هوشنگ | April 9, 2009 7:35 PM
بی بی جان!
یک بار دیگر نوشتهام را خواندم. عجب چیزی نوشتم. اصلا اون جوری نیست بلکه همونجوری است. من خودم گردنم از گردن بی بی گل باریکتر است. باور کن دعوای رسانه و سیاست یا سیاست و رسانه نیست. اگر میخواهی من یک یادداشت مینویسم زیر عنوان «عاق والدین اون اسمشو نبر» شما هم بیا اونجا هر چه دلت خواست به من بگو. حتی اگر دیگرانی هم میخوانند و ناراحت میشوند و از عاق والدین شدن میترسند بیایند آنجا گفتگو بکنیم. شاید توانستیم به موضوع بپردازیم و نه به آدمهای اسمشو نبر یا اسمشو ببر.
Posted by هوشنگ | April 9, 2009 8:08 PM
همیشه عجیب ترین اتفاقات موقع انتخابات اتفاق می افته!
Posted by علیرضا | April 10, 2009 9:44 PM
سلام
راستشو بخواید من از بس برای استخدمامی رفتم که عادتم شده بگم من طرفدار یا عضو هیچ حزب و نفری نیستم
اما تا حدودی در باره ی واکنش دندان در برابر دندان و چشم در برابر چشم موافقم هنوزم فکر نکنم جوهر نوشته ی گفتگوی تمدن ها خشک شده باشه که به نظرم جالبه و در نهایت مشک ان است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید برای ادامش هم همونجوریه که بی بی گل گفتن
Posted by ساده | April 10, 2009 10:06 PM
بي بي گل عزيز سلام
شما خودشو ناراحت نكن مير حسين طنز صادر فرمودند
Posted by محمد جاويد | April 10, 2009 11:46 PM
kdglcc,vncnvjx,nvx,mndv,nvc,vnfjhdddndhsdjkklfnvlgggnjfhbgbksshgsdhsksnfjsgsghssgdhsdghsdhhmsnd
Posted by طنز کوتاه! | April 11, 2009 10:32 AM
با سلام
توقع بیجا مانع طنز است
یامثلاً
بیایید با ادب بنویسیم
یا
طنز که گستاخ شد قناری فولکلور می خواند
به هر حال دنیای پیچیده ای است کلاً
Posted by سمنو | April 11, 2009 7:09 PM
سلام بانو.قبول کن که نبوی دیگه یه طنزنویس خالی نیست.بلکه یک روزنامه نگر مخالف و یک مبارزه. بیانیه میرحسین رو من تو این باب میبینم.
شاد باشی
Posted by خبرنگار غرغرو | April 12, 2009 2:34 PM
کسانی که به کرامات داشتن طنز باور ندارند اگر توانستند در این نظر خود تجدید نظر کنند.
Posted by کاکه تیغون | April 13, 2009 3:36 AM
سلام دفاع جنابعالی از طنز وطنازی قابل تقدیر است وجز این انتظاری نیست
Posted by آقا گلچین | April 13, 2009 11:36 AM
شما حرف سیاسی از خودتون در نوکنید این جماعت کلهم جنبه نداشته بیدند
Posted by علي اصغر نجفي(اغو) | April 14, 2009 12:30 AM
سلام. من دنبال کتابی درباره طنز هستم.امیدوارم شما کمک کنید. عنوان دقیقش رو نمی دونم اما چیزی در این حدوده: (تحقیقهایی در تحقیق طنز) همونطور که گفتم عنوانش دقیق نیست. اگر بتوانید کمک کنید بسیار ممنون خواهم شد. راستی کتاب برداشت آخر شما بعد از 85 تجدید چاپ شد؟ به راحتی در دسترس هست؟
ممنون
Posted by سمیه رشیدی | April 14, 2009 9:53 AM
سلام خانم صدر خوب هستید من شاعرو نویسنده ی طنز رادیو ومجله ی جوانان امروز هستم می خواستم در نشریه ی پزشکی شما همکاری کنم چطور باید باهاتون ملاقات داشته باشم ؟یا دستتون مطلب برسونم؟
Posted by معصومه پاکروان | June 17, 2009 11:44 AM