این هم مطلبی که برای موضوع"نوروز خود را چگونه گذراندید"برای هفت سنگ به دعوت دوستان نوشتم:
مردی که میدود که برسد تا باید تمام کند کارهایی را که بکند تمام کارهایی را باید تمام میدود مرد. زن میگوید باید بخریم در ازدحام و بوق ... آهای الاغ! جلوتو نیگا کن و بچه که خوشحال و آخ جون! عید...، و گره ماشینها و آدمها. بوی خاک که نفس میکشد و ذهن که خفقان میگیرد و سبزه که آب جوی میریزد ردیف کنار پیاده رو و چغاله بادام.
بوی نردبان و جرمگیر و آقای نوروزی. بوی حسی مبهم که انگاری توی معده را چنگ میزند. بوی جیک جیک که در ذهن بچه لانه میکند و نگرانی که در ذهن مرد میدود و خستگی که ذهن زن را پر میکند. بوی ماهی قرمز و زُهم و چراغهای نئون ِ بدو آتیش زدم به مالم. بوی نسیم و آرزویی که بر هیچ کس عیب نیست. بوی شیرینی و شادی و شور و شب بو: چهار شین از هفت شین میراث گذشتگان که به مرور نقطههایش افتاده.
بوی بارانی که نمیآید و بوی: «هزار جای دیگر باید برویم». بوی: «بدو که دیر شد» و خستگی و درد شانه و پله و مانتوی نو. بوی سلام چند بارۀ نگهبان و دربان و باغبان و نظافتچی و دزد و چاقوکش. بوی پشت چشم نازک کردن شهین جون و التماس مشتریهای شینیونی. بوی مسافرت و راه بندان چالوس. بوی دماغی که میسوزد و سرمایی که چقدر سرد است و عید شما مبارک... بفرمایید شیرینی... تا روز نو شود و ماراتن نوروز، دوباره شود و صد سال به این سالها شود...
نظرات (14)
خيلي شاعرانه و زيبا بود . مدتها بود كه از خواندن چيزي اينقدر لذت نبرده بودم ...
Posted by ناهيد نوري | April 4, 2009 6:43 PM
سال نو خیلی مبارک! بالاخره تونستم جز بالانشینای نظردهیتون باشم، با پیش بینی رخدادهای سال 1388 به روز شدم!
Posted by فرهنگ | April 4, 2009 7:40 PM
چقدر تصویری بود میشد همشونرو دید برای من عید همیشه زنهای چادرین که به زور پنبه تو کفشایی که پاهاشون رو زده می کنن و مثل پنگوین راه می رن بچه های یه وجبی با کت شلوار و مفای آویزون !
Posted by روزبه | April 4, 2009 8:40 PM
سلام خانم صدر
سال نسبتا نوی شما مبارک باشد!
جسارتا میخواستم ببینم شما از اقای نقطه ته خط خبر دارین، (کیبوردم خراب شده و علامت سوال را نمیزند!) همانطوری که میدانید آقای ف. م. سخن که توی گویا مینویسد با تلاش و پیگیری آقای فرجامی پیدا شد ولی در این سال نو، کسی سراغی از اقای خالدیان نگرفت، با این که فکر کنم بیشتر از یک سال هست که دیگر نمی نویسد. اگر با ایشان تماس دارید سلام برسانید و بفرمایید یکی از خواننده های ایشان دلش برای نوشته هایش تنگ شده است! پایدار باشید
Posted by رضا خراسانی | April 4, 2009 9:45 PM
سلام
ضمن عذر خواهی از تاخیرم که به علت مسافرت بود
خدمتتان سال نو راتبریک می گویم و امیدوارم امسال ونیز سالهای آتی ،برایتان سرشارازسرور و سلامت و سعادت روز افزون باشد...
Posted by فرشته مهر | April 4, 2009 11:43 PM
در ضمن متن جدیدتان بسیار خوب و خلاق و زیباست.
Posted by فرشته مهر | April 4, 2009 11:45 PM
در ضمن متن جدیدتان بسیار خوب و خلاق و زیباست.
Posted by فرشته مهر | April 4, 2009 11:47 PM
وای یه عید خسته کننده! خسته کننده ترینش همون تعارفهاس! میوه بفرمایید!
مرسی خیلی جالب بود و سردرد آور!!
Posted by علیرضا | April 6, 2009 5:49 AM
سلام
گرچه این طنزها گاهی نیشی هم به آدم می زنند اما در کل فضای مطبوعی ست.
Posted by باران سپید | April 6, 2009 7:36 PM
سلام
ممنونم بخاطر حضور و لینک
زاویه ی دید قابل تاملی بود
حالا می فهمم وقتی سرما می خورم چه بوهاییو از دست می دم
Posted by ساده | April 6, 2009 11:05 PM
انتخاب اسم خوب بود
Posted by ساده | April 6, 2009 11:07 PM
سلام
با خوندن مطلب حس غریبی بهم دست داد نم نم باران بهاری رو که برای من زیباترین مظهر عیده رو روی گونم حس کردم قلمتان همیشه روان
در ضمن با یه شعر به روزم
Posted by علي اصغر نجفي(اغو) | April 7, 2009 1:16 AM
السلام علی ام الورده !
خوب اینم یه جور تبریک عیده ! ولی منو یاد یک شعری از خودم انداخت که همین الان تازه می خوام بسرایمش !
خوب نمی خواهی بگی تبریک ، سال نو ، نگو
از گرانی و ترافیک و از ماهیّ ِ آب ِ جو نگو
این چنین تبریک گفتن حال ما را بد گرفت
لااقل ، عید است ، قدر هم ز شادی ها بگو !
-----------------
والا
یه عید داریم که می شه الکی خوش بود ! بیخیال گرونی .... اصلا .... .... ... هم کرده !
سال نوتون مبارک
Posted by شیخ عیسی ابو زید | April 7, 2009 1:47 AM
عید خوبه حتی اگر با چند کیلو اضافه وزن و چند تا جوش صورت لعنتی تموم بشه!
Posted by وكيل بانو | April 7, 2009 2:09 PM