تصور کنید جناحهای مختلف بخواهند نمای پایانی یا کل"به نام پدر"حاتمی کیا را تحلیل کنند.فکر می کنید چه می گویند؟...
جناح سینمای معناگرا:عروج عاشقانه هواپیماهای جنگی در آسمان در سکانس پایانی،نشانه سیر و سلوک معنوی نسلی است که در ابتدای فیلم،با موتور،قعر بیابانها را در راستای هفت شهرعشق عطار نیشابوری می پیماید.
جناح منتقد فرهیخته:سویه دیگر از تصویر هواپیماها که بناست در آسمان،در عین حفظ توازن با لایه های فوقانی جو،نظام اندیشگون نسل جنگ را به چالش بکشد،ترسیم دولتشهر و ناکجاآباد است که در آن،رفتن به آی سی یو با لباس مخصوص،همان قدر پراگماتیستی است که چلوخورش(یا شاید هم کوکو سبزی؟)خوردن دکتر بخش.
جناح سینمای دوم خردادی:"به نام پدر"،بانگ فریاد معصومانه اعتراض آمیز مظلومانه نسل سوم بود که آن را در راستای نقد کنش مند نسل دوم جنگ طلب خشن ایدئولوژی زده،در فضای گفتمان آلوده مفاهمه آمیز راهروی بیمارستان،به انضمام فریادهای دیگر،در قعر تاریخ طنین انداز کرد و به تبیین چرایی شکست پروژه اصلاح طلبی و دیگر پروژه ها نشست.
جناح سینمای مهرورز عدالتخواه:در این رابطه،باید بگویم که هنر اصولا چیز مهمی در جاهای مختلف است و سینما هم کار خوب و خداپسندانه ای است و این که هواپیماها در آخر فیلم پرواز می کنند،نشاندهنده این است که ما خوشبختانه با کمک شما مردم(صدای سوت و کف مردم)توانسته ایم پروازهایمان را به حد استانداردهای بین المللی –و بلکه بیشتر تا آسمان هفتم-برسانیم و البته فیلم از قراری که به ما گفتند،قدری فمینیسم و نهیلیسم دارد که آن هم با همت برادران زحمتکشمان در کوچه و خیابان امیدواریم حل شود.
جناح سینمای پسا ملودرام گرا:در پس پرواز هواپیماها در آسمان،و ورود و خروج آدمها در بیمارستان،و جنگ و گریز ماشینها و کامیونها و موتورها در بیابان،کیلو کیلو بغض نهفته است که بر پهنای صورت بیننده در قالب اشک و آه،فرت و فرت سرازیر می شود.تا آنجا که تماشاگر،هر سکانسی از فیلم را با یادی از آمیتاباچان همراه می سازد.
جناح اپوزیسیون دوآتشه:پرواز هواپیماها در آخر فیلم،نشانگر عزم قطعی برای تداوم چپاول و سلطه و اختناق و کشتار و غارت و بدبختی و فقر و ستم بر زنان و کودکان و پیران و زندانیان و کارگران و رانندگان شرکت واحد است.البته این فیلمساز(و هیچ فیلمساز دیگری)نتوانسته و نمی تواند خودش را از چنبره سلولها و دستها و پاهای اختاپوسی خونریز نظام که سلولهای مغز او را احاطه کرده اند رها کند و آزادانه حرفش را بزند...
جناح هوادار کمکهای مالی به سینمای رو به احتضار: کاش در سکانس آخر بعد از حرکت هواپیماها، مثل بقیه سکانسها ، دوربین زوم می شد روی موبایل آقای پرویز پرستویی... ولی در مجموع فیلم خوبی بود و از جهت توجه به اسپانسر مالی،دست کمی از تبلیغات زیبای سس تبرک نداشت...
****************************
پی نوشت:کاریکاتور پرویز پرستویی اثر بزرگمهر حسین پور است.
نظرات (4)
دنیا به اندازه کافی گوسفندی هست که مجبور میشم هر جا که به تعارض می رسم دست به دامن یک فرا انسان بشوم! گاهی انگلیس گاهی سیا و گاهی آخوندا! فکر کنم این هم از اون دست اتفاقات باشه
Posted by آفساید | August 25, 2006 6:22 PM
سلام بی بی!!! تو یک فرشته هستی چرا که من سرگردان را از گمراهی به در آوردی تا امروز خیال میکردم زندگی را با جدیت تمام مکتوب میکنم و حالا تو مثل یک فرشته فرود آمدی و گفتی شعر نوشته هایت به طنز پهلو میزنند/ میبینی چقدر انسان در خسران و فراموشیست؟؟؟از لطف تو بسیار سپاسگذارم و باز هم مثل فرشته های نجات مرا از گمراهی برهان/ قربانت: داریوش ربیعی
Posted by داریوش ربیعی | August 27, 2006 9:12 AM
جالب بود خانم صدر ! خسته نباسید !
Posted by عبدالله مقدمی | August 29, 2006 11:16 PM
شما برخورد جناحی نکنید با مسائل بیایید همه دست به دست هم بدهیم. همه زحمت می کشند شما با این کارتان دشمن ها را شاد می کنید. ما اصلا جناح یکی بیشتر نداشتیم که آن هم بنیان گزار جمهوری اسلامی پاکستان بود.
Posted by خسرو | August 29, 2006 11:40 PM