اين مطلب تقديم مي شود به رختکن خاطرات به خاطر عذاب وجداني که بعد از خواندن کامنتش بهم دست داد!
-------------
بنا بر اطلاعيه نيروي انتظامي:«تعدادي از جوانان و نيز بعضا اراذل و اوباش به صورت دسته جمعي در راهروهاي پارک ها و مسير عبور مردم اقدام به بازي هاي ميداني مثل واليبال و
بدمينتون و حرکات دسته جمعي و... مي نمايند.»
بر همين اساس جملات قصار زير به کليه سينه چاکان ارزشهاي بشري در تمام عالم تقديم مي گردد:
*يک شاعر:من اراذل و اوباشي را ديدم که راکت بدمينتون دستش بود و چه با وقاحت توپ مي زد!
*يک مادر:اوا!خاک به سرم!بچه ام افتاده دنبال خلاف؛توي پارک توپ بازي مي کنه.
*يک عارف چيني:اي اراذل و اوباش!توسط تو-چه تکانها که به بدنها داده نشد و چه توپها و راکت ها که به هوا نرفت!
*يک نيروي انتظامي:نيروهاي جان بر کف ما توانستند طي يک عمليات ضربتي چهار اراذل و اوباش در رده سني ۳ تا ۴ را در حال انجام عمليات شناسايي کنند و از آنها دو عراده توپ که داراي لايي نيز بودند به غنيمت بگيرند.
*يک روانشناس:اختلالات روان پريشي و روان نژندي از نقطه نظر آنومي اجتماعي و املا و انشا و کج رفتاري پاناسونيک از نوع رفتارهاي اراذليگري و اوباشيگري ؛زماني رخ مي دهد که فرد مبتلا خودش را يا راکت را يا توپ را مرتبا در ملا عام به جولان درمي آورد.به طوري که گاه حتي عابر پياده مجبور مي شود راهش را کج کند و از آن طرف برود.علايم باليني آن عبارت است جنباندن خود و وسايل ورزشي در ملا عام.
*يک نويسنده نهيليست:در پارکها اراذل و اوباشهايي است که مثل خوره توپ را در ملا عام در انزوا پرت ميکند و توي سر زمين مي کوبد...
نظرات (7)
سلام.....خسته نباشي.....هميشه صفحتوميخونم وكلي ميخندم...والبته ناراحت ميشم....يه مدت كه نمينوشتي....خوب شدبازبرگشتيد....
Posted by جاويد | August 7, 2004 8:13 PM
واقعا ورزش کردن تو پارک ها فقط میتونه کار اراذل باشه اسن چه معنی داره جوون ورزش کنه ... مگه سیگار و قلیون و 1000 تا چیز دیگه الکی اند
Posted by zolbia | August 7, 2004 10:05 PM
علایم بالینی ؟!! ((:
Posted by م. موید | August 7, 2004 10:55 PM
سلام خوشحال میشم به من هم سر بزنین
Posted by مجید | August 8, 2004 2:53 AM
محشر بود مثل هميشه ... بزار چيزي از خودم بگم ... اونقدر اينجا منفي بوده همه چيز (جدي مي گم تو اگه يه چيز مثبت پيدا كردي بهم خبرشو بده همه چيز منو ياد خونه هاي عنكبوت بسته فيلمها مي ندازه با هزاران خرورار خاك كه ... ) عادت ندارم چيزي رو مثبت ببينم ... خيلي سخته برام ... اره حتي وقتي ميرم جائي كه اينجوري نيست بازهم بايد چيز بدي اونجا باشه ... واقعيت اينكه (خودم رو مي گم) انسان سالمي نيستم ... پر صداي گلوله و آژير ... پر تنش .. پر ترس ... پر ... تا حالا توي يه هتل خارج از ايران با شنيدن صداي در ترسيدي ؟ كه الان مي ريزند و مي گيرنت ؟ ... بد دنياي خيلي بد ... شايد اگه يه نقطه سفيد توش پيدا بشه ... اونوقت بشه كمي روشني هم ديد ... مثلا يكي بگه چه خوب كه بچه ها بازي مي كنند ... يكي توپ بچه ها رو سرخوشانه شوت كنه ... يكي با لذت به شادي اونها نگاه كنه ... اما افسوس كه نيست ...
Posted by shift | August 9, 2004 10:37 PM
سلام.
ببخشید. اما از مطلب شما در مورد طنز آنقدر خوشم آمد که بلافاصله و بدون اجازه البته با ذکر منبع آنرا در وبلاگم گذاشتم. اگر اشکالی دارد بگویید بر می دارم. عالی بود. دستتان درد نکند.
Posted by رها | August 10, 2004 2:49 AM
Bbgol jan...man be ejazat to weblogam ye link dadam be in matlabet...:)
Posted by Asemoon | August 10, 2004 11:06 PM