March 2024
February 2024
January 2024
December 2023
November 2023
October 2023
September 2023
August 2023
July 2023
June 2023
May 2023
April 2023
March 2023
February 2023
January 2023
December 2022
November 2022
October 2022
September 2022
August 2022
July 2022
June 2022
May 2022
April 2022
March 2022
February 2022
January 2022
December 2021
November 2021
September 2021
August 2021
July 2021
June 2021
May 2021
March 2021
February 2021
January 2021
December 2020
November 2020
October 2020
September 2020
August 2020
July 2020
June 2020
May 2020
April 2020
March 2020
January 2020
December 2019
November 2019
September 2019
August 2019
April 2019
March 2019
February 2019
January 2019
December 2018
October 2018
September 2018
August 2018
July 2018
June 2018
April 2018
March 2018
January 2018
December 2017
October 2017
September 2017
August 2017
July 2017
May 2017
April 2017
March 2017
February 2017
January 2017
December 2016
November 2016
October 2016
September 2016
July 2016
June 2016
May 2016
April 2016
March 2016
February 2016
January 2016
December 2015
September 2015
July 2015
June 2015
May 2015
April 2015
March 2015
January 2015
December 2014
October 2014
September 2014
August 2014
June 2014
May 2014
April 2014
February 2014
December 2013
November 2013
October 2013
September 2013
August 2013
July 2013
May 2013
April 2013
March 2013
February 2013
January 2013
December 2012
November 2012
October 2012
September 2012
August 2012
June 2012
May 2012
March 2012
January 2012
December 2011
July 2011
June 2011
May 2011
April 2011
March 2011
February 2011
January 2011
December 2010
October 2010
September 2010
August 2010
July 2010
June 2010
May 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009
July 2009
June 2009
May 2009
April 2009
March 2009
February 2009
January 2009
December 2008
November 2008
October 2008
September 2008
August 2008
July 2008
June 2008
May 2008
April 2008
March 2008
February 2008
January 2008
December 2007
November 2007
October 2007
September 2007
August 2007
July 2007
June 2007
May 2007
April 2007
March 2007
February 2007
January 2007
December 2006
November 2006
October 2006
September 2006
August 2006
April 2006
March 2006
February 2006
January 2006
December 2005
November 2005
October 2005
September 2005
August 2005
July 2005
June 2005
May 2005
April 2005
March 2005
February 2005
January 2005
December 2004
November 2004
October 2004
September 2004
August 2004
July 2004
June 2004
January 2004
December 2003
November 2003
October 2003
September 2003
                
info at bbgoal.com
rouyasadr at yahoo.com


Enter Your Email
 





شوخی با رمضان
March 15, 2024


بسیاری از متون ادبی، دینی و عرفانی ما، دربرگیرنده درنگ‌هایی شوخ‌طبعانه با امر قدسی ‌است. درآمیختن طنز با ادبیات دینی گاه هدف حکمت‌آموزی دارد و گاهی تلطیف ذهن و زبان مردم را هدف قرارمی‌دهد. در این میان آثاری متضمن شوخی با روزه و ماه رمضان نیز دیده می‌شود که در متون ادبی، در کنار ذکر برکات و عوالم روحانی این ماه مبارک، آمده است. اگر یکی از اهداف طنز را تحمل‌پذیر ساختن شرایط بدانیم شاید مقابله با سختی‌های روزه‌داری در آفرینش چنین آثاری بی‌تأثیر نبوده است. اینگونه از آثار علاوه بر آن‌که دربرگیرنده سویه‌هایی از فرهنگ مردم هستند و می‌توانند دستمایه روانشناسی اجتماعی قرار گیرند، ازیک‌‌سو نشانه ذهن طنز اندیش سازندگان آن هستند و از سوی دیگر آنجا که وارد فرهنگ شفاهی ما شده‌اند از رواداری متدینین در برخورد با طنز آن‌هم از نوع طنز الهیاتی حکایت دارند:

*زاهدی در مجلسی می‌گفت: آیا ماه رمضان از ما خشنود رفت یا نه؟ ظریفی گفت: بلی خشنود رفت. زاهد گفت: از کجا می‌گویی؟ گفت: ازآنجاکه اگر ناخشنود رود سال دیگر بازنیاید! (لطایف‌الطوائف فخرالدین علی صفی)

*ظریفی را گفتند: می‌خواهی کی بمیری؟ گفت: اگر ناچار باید بمیرم، روز اول رمضان بهتر است. (اخبار الظراف و المتماجنین، ابن جوزی)

*مزبد را گفتند: روزه عرفه همچو روزه یک سال است. تا ظهر روزه داشت، پس بخورد و به شوخی گفت: روزه نصف سال که در آن ماه رمضان باشد مرا بس است. (نوادر راغب اصفهانی)

* فلان شاعر اول شب رمضان مجمعی دید که هلال را طلب می‌کردند و نمی‌یافتند. مردی آنجا نظرش قوی بود بدید و به دیگران بنمود. چون شب فطر رسید، باز مردم را آنجا مجتمع دید برای طلب هلال و دیده نمی‌شد. گفت: فلان مرد کجا است که شب اول هلال بدید؟ او را نشان دادند. بیامد به در خانه او و او را بانگ زد که: ای زنازاده! نه بیرون آیی و چنانچه ما را داخل کردی در روزه و بیرون آری. (نوادر راغب اصفهانی)

*اعرابی‌ای را گرفتند و به حاکم آوردند که این روزه خورده است. گفت: خدا می‌داند من روزه‌ام اما آتشی در دلم زبانه کشیده بود به شربتی آب خاموش کردم. (نوادر راغب اصفهانی)

*آمد رمضان، نه صاف داریم و نه دُرد/ وز چهره ما گرسنگی رنگ ببُرد
در خانه ما ز خوردنی چیزی نیست/ ای روزه برو، ورنه تو را خواهم خورد (عهدی ترشیزی)

*روز دوم شوال قلندری را دیدند دل‌تنگ نشسته. گفتند: چرا دل‌تنگی؟ گفت: اینک به ماه رمضان آینده یک روز نزدیک شدیم. گفتند: اگر روزه می‌گرفتی از این نزدیک‌تر می‌شدی چه می‌کردی؟(نوادر راغب اصفهانی)

*قلندری را دیدند سر به جیب تفکر فروبرده. گفتند: اکنون چه فکر می‌کنی؟ گفت: من دیری است متحیر بودم که آدمی چرا می‌‌میرد، اکنون سبب آن دانستم. در این شب‌های دراز از اول شب تا صباح خوابشان می‌برد همچنان گرسنه و هیچ نخورده، ازاین‌جهت می‌مرده‌اند و من نمی‌دانستم. (نوادر راغب اصفهانی)

*کردی یا ترکی از صحرا به شهر آمود و از اتفاق ماه رمضان داخل شده بود. کرد به دکان حلوایی رسید. حلواها دید رنگ‌به‌رنگ بر سر هم چیده و صاحبش در او می‌نگرد و هیچ نمی‌خورد. گفت: مگر این نور باصره ندارد وگرنه چه معنی دارد که این‌گونه حلواها پیش نظر آورد و نخورد. انگشت پیش چشمش برد. حلوایی بانگ بزد. گفت: تو خود می‌بینی و نمی‌خوری! پس دست بینداخت و از هر طرف حلواها در گلو می‌فشرد و از زجر و لت هیچ پروا نمی‌نمود. او را گرفتند و واژگون بر خری نشانده گرد شهر برای تشهیر می‌گردانیدند. در آن حال رفیقش او را بدید. اوباش بر او گردآمده و شور و شغب درگرفته. گفت: این چه حال است؟ به ترکی یا کردی گفت: حلوا سیرخورده‌ام و بر خر سوار شده‌ام و تاجیک‌ها برای خود قرقر می‌کنند. (نوادر راغب اصفهانی)

*با مردی گفتند: هلال (رمضان) را نمی‌بینی؟ گفت: ببینم که چه! محل دین است و نزدیک کننده وقتش و مؤذن به گرسنگی. (نوادر راغب اصفهانی)

*گبری مرزبان نام اسلام آورد و ماه رمضان برسید. به گوشه‌ای پنهان شد و روزه می‌خورد. یکی از یارانش او را بدید، گفت: آری در چه‌کاری؟ گفت: کسی را این روز مباد که مراست. از شومی و بدبختی، نان خود پنهان می‌خورم. (نوادر راغب اصفهانی)


رویکردهای انتخاباتی
February 20, 2024

رویکرد فنومنولوژیک: انتخاب بر وزن انتصاب عملی را گویند که طی آن نام کاندیدای منتخب را اعلام کنند و مردم به او رأی دهند تا انتخاب شود.

رویکرد سینمایی: من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامون هم بود. از ما آره، از اونام آره، که بریم رأی بدیم... نه گاز نه دنده دم صندوق اومدیم پایین، رفتم دیدم کسی نیست همه خوابیدن، تو نمیری به موت قسم خیلی تو لب شدم؛ حالا ما به همه گفتیم شور انتخاباتی بوده، مردم انتخاب کردن، شمام بگین مردم انتخاب کردن، آره، خوبیٌت نداره. واردین که!

رویکرد توتالیتر‌: میزان رأی مرکز است.

رویکرد از ما بیچاره‌تر هم هست : برو خدا را شکر کن ما باز این انتخاباتم داریم. بعضیا همینم گیرشون نمی‌یاد.

رویکرد پیشگویانه: برای پیشگویی هنوز زود است. باید به آرای باطله برای پیشتازشدن فرصت داد.

رویکرد معناگرایانه: این انتخاباتی که می‌گن یعنی چه؟!

رویکرد بی‌معنا گرایانه: می‌خوای به کی رأی بدی؟!

رویکرد سایکولوژیک: اظهار وجود نشانه عزت‌نفس است. شرکت در انتخابات تنها وسیله اصلاح‌طلبانه‌ای است که نشان دهد ما هنوز وجود داریم و نمردیم.

رویکرد موزیکال: روزنه‌ها، روزنه‌ها، منم می‌خوام راهی بشم، برم به مجلس برسم توی دریای مشکلات ماهی بشم، ماهی بشم...شاخ‌های غولو بشکنم، دنیارو زیرورو کنم، غصه‌های مردمو مثل دوره‌های قبل، رفو کنم...(برای دسترسی به متن کامل ترانه، ر.ک به: بیانیه 110 امضایی برای روزنه گشایی در انتخابات)

رویکرد خبری: خوشبختانه وضعیت از خالص‌سازی به مرحله غنی‌سازی رسیده و سانتریفیوژهای سیاسی، افراد با غنای صد درصد را شناسایی و به مردم عزیز برای انتخاب شدن معرفی می‌کنند.

رویکرد فلسفی: بر اساس وحدت وجود همه کاندیداها بالذات یکی هستند و هیچ فرقی بالمآل باهم ندارند. وحدت در کثرت یعنی همین.

رویکرد واقع‌گرایانه: اگر یک فراکسیون اقلیت تشکیل دهیم خوبی‌اش این است که فراکسیون اقلیت تشکیل داده‌ایم و توانسته‌ایم با تشکیل دادن فراکسیون اقلیت یک فراکسیون اقلیت تشکیل دهیم و از حضور در مجلس (که در رأس و ته و همه جای امور است) برای تشکیل فراکسیون اقلیت استفاده کنیم و این در تشکیل فراکسیون اقلیت نقش مهمی دارد.


سیاست به زبان ساده
February 5, 2024

معلم سر کلاس برای توضیح مفهوم: «مناسبات سیاسی در کشور ما» مثالی از یک خانواده پدرسالار می‌زند. می‌گوید:
• پدر، حکومت است چون همه‌چیز را او تعیین می‌کند.
• مادر، ملت است چون شبانه‌روز زحمت می‌کشد تا خانه را اداره کند.
• فرزند دانشجو، روشنفکر است چون دارد درس می‌خواند و اهل فکر است.
• نوزاد، جامعه است چون حکومت هر بلایی بخواهد می‌تواند سر او دربیاورد.
• خدمتکار، ‌نسل آینده است چون از اوضاعش ناراضی است و امیدش به این است که روزی ازآنجا برود بیرون.

شاگرد شب با صدای گریه فرزند کوچک‌تر از خواب بیدار می‌شود.

• به اتاق‌خواب پدر و مادرش می‌رود، می‌بیند مادرش نیست، پدرش به خواب عمیقی فرورفته و هر کاری می‌کند از خواب بیدار نمی‌شود.
• به اتاق نوزاد می‌رود، می‌بیند زیر خودش را کثیف کرده و مادرش از زور کمردرد روی زمین نشسته و توان حرکت ندارد.
• به اتاق خدمتکارشان می‌رود، می‌بیند گذاشته و رفته.

فردا صبح در مدرسه از او می‌پرسند بالاخره فهمیدی «مناسبات سیاسی در کشور ما» یعنی چه؟ می‌گوید:

• یعنی اینکه جامعه در کثافت دست‌وپا می‌زند
• درحالی‌که حکومت به خواب رفته
• و روشنفکرها هر کاری می‌کنند نمی‌توانند او را بیدار کنند
• ملت هم زمین‌گیر شده
• و نسل آینده هم فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد...


خندۀ شادمانه بر جهان
January 31, 2024

%D9%BE%DB%8C%D8%AA%D8%B1%20%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1.jpg

معرفی کتاب (انتشاریافته در ماهنامه تجربه، شماره بهمن و اسفند 1402)

«خنده رهایی‌بخش» به ماهیت امر کمیک به‌عنوان یک تجربه مهم انسانی می‌پردازد. کتاب، اواخر دهه 70 میلادی به قلم پیتر برگر جامعه‌شناس اتریشی‌الاصل آمریکایی نوشته‌شده است و به برساخت‌های اجتماعی امر کمیک و فرهنگ آن اشاره می‌کند. همچنین به سیر تاریخی کمدی و ریشه‌های فیزیولوژیک و روانشناسی آن می‌پردازد. کتاب مباحث کمتر کارشده (و برای مخاطبان فارسی‌زبان، کارناشده) زیادی دارد که هرکدام می‌توانند افق‌های جدیدی را برای پژوهش و تفکر پیش روی علاقه‌مندان ترسیم ‌کنند. طنز در آیین‌های شرق دور، ارتباط طنز با امر قدسی و همچنین طنز یهودی بخش‌هایی از آنند که بخصوص منابع فارسی‌زبان تابه‌حال کمتر به آن پرداخته‌‌اند. جوک‌های یهودی و ریشه‌های شکل‌گیری و نفوذ آن، شباهت‌ها و تفاوت‌های کمدی با امر قدسی و اثر استعلایی طنز بخش‌هایی از این مباحث‌اند که در کتاب به‌طور مفصل مورد بحث قرار گرفته‌اند. در این میان لحن کمابیش شوخ‌طبعانه نویسنده و همراه ساختن مباحث با نمونه‌های متعددی از طنز (علیرغم اینکه برخی از آن‌ها ذهن طناز ایرانی را راضی نمی‌کند) از سنگینی بحث کاسته و کتاب را خواندنی‌تر ساخته است. همچنین همراه‌ساختن مباحث نظری با نقل‌قول‌ها و مثال‌های متعددی از نویسندگان و اندیشمندان کمترشناخته‌شده برای مخاطب فارسی‌زبان، علاقه‌مندان را برای دستیابی به منابع جدید در زمینه طنز و کمدی یاری می‌کند. البته علیرغم غنای مطالب و نگاه عمیق و همه‌جانبه نگر نویسنده به سوژه، گاه مثال‌ها و شواهد، به آثار نویسندگان غربی و یهودی محدود می‌شود، برای مثال در بخشی که به بررسی کمدی-تراژدی اختصاص دارد درکنار نام و آثار نویسندگان گمنام یا کمتر آشنا، جای چخوف و بررسی شیوه طنزنویسی او به‌عنوان استاد مسلم این بخش از ادبیات خالی است. همچنین برخی مباحث (ریشه‌های طنز یهودی و...) در بخش‌های گوناگون کتاب گاه با شاخ و برگ کمتر و گاه بیشتر تکرار می‌شوند که خواننده ناگزیر است آن‌ها را مثل مهره‌های یک گردنبند گرد هم بیاورد و با رشته‌ای به هم پیوندشان دهد!
کتاب در سه بخش سامان‌یافته است. اولین بخش به بررسی چیستی امر کمیک اختصاص دارد. در بخش دوم شکل‌های مختلف آثار کمیک بررسی می‌شود و بخش سوم به ارتباط میان الهیات و امر کمیک می‌پردازد.
در بخش اول ابتدا شباهت‌ها و تفاوت‌های جوک با دیگر قلمروهای رفتار یا حس انسانی ازجمله خواب، زیبایی‌شناسی، رفتار جنسی و بازی بررسی‌شده و در این میان به کارکرد طنز در زندگی روزمره پرداخته‌شده است. در این میان نویسنده سراغ آرای فلاسفه درباره امر کمیک رفته، در یک‌روند تاریخی از کیش دیونیسوس که خاستگاه کمدی و تراژدی است آغاز کرده و آرای دیگر فلاسفه را از آغاز تا حال به‌صورت گذرا ازنظر گذرانده و آرای متناقض آن‌ها را به بحث گذارده است. چکیده نظرات این است که تجربه امر کمیک محصول ناسازگاری و عدم تجانس است؛ ناسازگاری میان انسان که همواره در جستجوی نظم است با واقعیت‌های نابسامان این جهان تجربی. تأکید بر ناسازگاری به‌عنوان جوهر اصلی امر کمیک در فرازهای دیگر کتاب نیز تکرار می‌شود.
در ادامه، نویسنده به بررسی ابعاد خنده ازنظر فیزیولوژیک و روانشناسی می‌پردازد. او خنده را به خنده بی‌ضرر، خنده مثبت اجتماعی و خنده منفی اجتماعی (خنده تحقیرآمیز قومیتی، ملیتی، نهادی و...) تقسیم می‌کند. نشان می‌دهد که چگونه خنده تحقیرآمیز (که با احساس برتری همراه است) با ترسیم مرزهای گروه، غریبه‌ها را متمایز می‌سازد و یا با تمسخر افراد، کنترل اجتماعی آن‌ها را آسان می‌‌کند. او در این میان از وجوه اجتماعی طنز در بستر رشد اجتماعی و نقش آن در جامعه‌پذیری نیز غافل نیست، از این‌که طنز ترس ناشی از رویدادهای تهدیدآمیز نظیر جنگ را مهار می‌کند و خاصیت تسکین بخشی دارد. نویسنده در این میان به نکته مهمی اشاره می‌کند و آن خاصیت تسکین بخشی طنز گروتسک است. او طنز سیاه را ازجمله طنزهای دفاعی می‌داند که تسکین روانی به همراه دارد و از هول و هراس می‌کاهد و دردناکی واقعه را با بیان کردن در قالبی کمیک بی‌اثر می‌کند. از سوی دیگر والایش و پالایش روانی نیز در آن هست که در آن فرد به‌جای حمله فیزیکی، حمله کلامی می‌کند.
در این میان نویسنده جایگاه امر کمیک در جامعه را مشابه امر قدسی و جادوگری می‌داند. چراکه هر سه در واقعیت غالب زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی مداخله می‌کنند و آن را دچار اختلال می‌سازند، درعین‌حال طنز قصد برانداختن ساختارهای کنترل‌کننده را ندارد بلکه یک نسبی سازی لحظه‌ای لذت‌بخش و پالایشگر امیال ممنوعه است. کتاب در این میان به شباهت‌ها و تفاوت‌های امر کمیک و قدسی اشاره می‌کند که بسیار جالب است: اینکه هردو را می‌توان با اختصاص مکان‌هایی خاص برای انجام آن‌ها مهار کرد و یا با تکرار به یک جریان عادی و روزمره تبدیلشان کرد.
اشاره به کارکردهای امر کمیک مبحث مهمی در این بخش است که در آن به موضوعات زیر به‌طور مفصل پرداخته می‌شود: تعرض و روان‌پالایی طنز علیه تابوها، اینکه امر کمیک را می‌توان نوعی جامعه‌شناسی مردمی دانست، آگاهی بخشی امر کمیک، تفاوت‌های فرهنگ‌های کمیک در جوامع و نسل‌های مختلف و اینکه آنچه خنده را برمی‌انگیزاند از سن به سن و از جامعه به جامعه متفاوت است، درعین‌حال امر کمیک یک پدیده مشترک انسانی است و طنز به‌منزله توانایی فهم جنبه خنده‌دار پدیده‌ها، جهان‌شمول است و هیچ فرهنگ انسانی بدون آن وجود نداشته و ازاین‌رو می‌توان آن را عنصر سازنده انسانیت دانست.
نویسنده در بخش دوم ضمن تأکید بر خاصیت تسلا بخشی، تفریح، بازی فکری و همچنین تهاجمی بودن شاخه‌های مختلف کمیک به معرفی شکل‌های بیان امر کمیک می‌پردازد: طنز دلپذیر، تراژدی-کمدی، شوخ‌طبعی، هجو و ابله مآبی (تحامق). در انتها سویه الهیاتی امر کمیک را بررسی می‌کند و از آن به‌عنوان نشانه‌ای از تعالی یاد می‌کند. بررسی و نگاه به سیر تحول برخی از شگردهای طنز مثل ابله نمایی بخش دیگری از کتاب است. نویسنده به بررسی کامل تاریخچه نقش ابلهان و دلقکان در روابط اجتماعی می‌پردازد، خنده کارناوالی باختینی را معرفی می‌کند و در ادامه تفاوت میان کمدی و تراژدی را مطرح می‌کند. او می‌گوید هردو در بنیاد حاوی تناقض‌اند ولی تناقض تراژدی پردرد و تناقض کمدی بی‌درد است، کمدی اساساً خلاف واقعیت است و تراژدی واقعیت انکارناپذیر وضعیت انسان را عیان می‌کند.
بخش دیگری از کتاب به طنز یهودی اختصاص دارد. نویسنده با این پیش‌فرض که طنز یهودی از دهه پنجاه قرن بیستم به عنصر اصلی فرهنگ فکاهی آمریکا تبدیل‌شده در پی ریشه‌های طنز یهودی و چرایی نفوذ آن می‌رود. او معتقد است که حاشیه‌ای بودن یهودیان و غریبه انگاشته شدنشان در جوامع، سبب سرخوردگی و شکاکیت آن‌ها و درنهایت باعث ایجاد فاصله انتقادی‌شان با جامعه و رشد روحیه طنز میان آنان شد. در مرحله بعد اتکای مطالعه تلمودی بر پرسش و پاسخ و تعریف و بازتعریف مباحث حقوقی، ذهن یهودیان را برای پذیرش طنز آماده‌تر ساخت و بخش‌هایی از کتاب آسمانی (که قالب بحث با خداوند دارد و موجب دیدگاهی فراواقعی و مملو از ناسازگاری‌های عظیم می‌شود که به اریکه خداوند نیز می‌رسد)، به چشم‌انداز اصیل کمدی نزدیک بود و باعث رشد طنز یهودی شد.
کتاب در ادامه به بخش‌های مختلف امر کمیک می‌پردازد. ابتدا به طنز دلپذیر (امر کمیک به‌مثابه تفریح) اشاره می‌کند که می‌توانیم آن را معادل فکاهه بگیریم: تفریحی ملایم و سالم که تهدیدی برای نظم اجتماعی یا واقعیت غالب روزمره نیست و تنها خاصیت آرامش‌بخشی و تسلا دارد، شاخه‌ای از شوخ‌طبعی که در جامعه ما کمتر به اهمیت آن توجه شده است. سپس به تراژدی-کمدی می‌پردازد: اثری که از طریق گریه می‌خنداند و غم را قابل‌تحمل می‌سازد. بررسی امر کمیک به‌مثابه بازی فکری، زبانی و رفتاری؛ که بی‌غرض و جدا از هر هدف و طرح عملی است (شوخ‌طبعی) و اشاره به ساختار آن بخش بعدی کتاب است. نویسنده در ادامه به امر کمیک به‌مثابه سلاح (هجو) می‌پردازد و با توسل به نظریات مختلف ازجمله نورتروپ فرای هجو را آیرونی ستیزه‌جو توصیف می‌کند و ریشه‌های لغوی و تاریخی آن را در غرب بررسی می‌کند که مخاطب می‌بیند چقدر تأکید تاریخ ادبیات غرب بر قدرت جادویی شعر هجو مشابه آن چیزی است که ما، در تلقی تاریخ ادبیات عرب از هجو سراغ داریم. در این بخش تحلیل و بررسی دقیق و مفصلی بر هنر ابسورد و تاریخچه آن انجام می‌گیرد. نویسنده ابسورد را با توجه به ریشه لاتینی واژه (که معنای برآمده از ناشنوایی دارد) چشم‌اندازی از واقعیت می‌داند که از خودِ ناشنوایی پدید می‌آید یعنی مشاهده کنش‌هایی که با گفتار همراه نیستند و دقیقاً بی‌معنایند و در تغییر جادویی واقعیت باهم همپوشانی دارند. در این میان آلفرد ژاری از پیشگامان تئاتر ابسورد در فرانسه معرفی می‌‌شود که کمتر برای مخاطب فارسی‌زبان شناخته‌شده است. او واضع علم «پاتافیزیک» بود که برداشتی از یک جهان بدیل از طریق یک‌زبان بدیل و یک منطق بدیل است.
بخش دیگر کتاب به الهیات امر کمیک اختصاص دارد و زیر عنوان بلاهت رستگاری، به ارتباط میان بلاهت مقدس با امر کمیک می‌پردازد.نویسنده در آغاز کتاب، به دنبالِ یافتنِ رد پایی از خنده کمیک در امر مقدس از تائوئیسم و آیین ذن مثال آورده بود. گفته بود که تائوئیسم واقعیت بدیهی پنداشته را نابود می‌کند و درنتیجه ذهن را آزاد می‌سازد تا نگاهی تازه به جهان بیفکند و ذن به ساختارشکنی واقعیت برای دستیابی به روشن‌بینی (آگاهی) در سایه هجو نفس و توانایی جدی نگرفتن خود دست می‌زند و به طنز می‌گراید تا هردو، همه مؤلفه‌های فلسفه کمیک را داشته باشند. این بار نیز از خلال بررسی بخش‌هایی از کتاب‌های مقدس هندویان و آیین‌های ذن و تائوئیسم سعی می‌کند ارتباط میان تحامق و امر مقدس را بیابد. در نظر او اینجا نادان نمایی و تحامق نشانه‌ای از قداست تلقی می‌شود و در رفتارهایی که جلوه‌ای از زهد نامتعارف و خودخوارانگاری دارند و عامدانه انجام می‌گیرند تا به تحقیر از سوی دیگران منجر شوند متجلی می‌شود. نمونه‌های این بخش، مخاطب فارسی‌زبان را یاد فرقه ملامتیه از صوفیان می‌اندازد. نویسنده در ادامه به متألهان عبوس می‌پردازد. او معتقد است که برخی ادیان و آیین‌ها، شوخ‌طبع‌تر از ادیان دیگر هستند. آیین بودا، پیروان ذن و خدایان یونانی از آن جمله‌اند و ادیان ابراهیمی سهم کمتری از خنده و شادی دارند.
بخش نهایی کتاب به امر کمیک به‌مثابه نشانه استعلا می‌پردازد. در این بخش نویسنده توضیح می‌دهد که امر کمیک علاوه بر تعلیق فرض‌ها و قوانین عادی زندگی، خاصیت رهایی بخشی دارد. به این معنا که تحمل زندگی را حداقل برای مدتی آسان می‌کند. در این میان او امر کمیک را با تجربه دینی مقایسه می‌کند. نتیجه می‌گیرد که اگرچه استعلای دینی و امر کمیک از یک نوع نیستند ولی در برخی موارد باهم شباهت‌هایی دارند و تجربه کمیک یکی از نشانه‌های مهم استعلا است. چراکه طنز و ایمان هردو به نامتجانسی‌های هستی می‌پردازند و جلوه‌های آزادی روح انسان‌اند. تجربه دینی مستلزم برخورد با واقعیت‌هایی است که غیر هستند و این غیر بودن را نمی‌توان با زبان و تصویر درک کرد و به‌طور تجربی و عقلانی نشان داد و در یک کردار ایمان بنیاد قابل‌درک است. این امر فرضیات تجربه معمولی و روزمره را نقش بر آب می‌کند و این غرابت در تشابه با امر کمیک قرار می‌‌گیرد که جهانی متفاوت با جهان واقعی و با قوانین خاص خود مجسم می‌کند که در آن بر محدودیت‌های انسانی غلبه شده است.
بخش پایانی کتاب ویژگی‌های قریحه مدرن کمیک را برمی‌شمرد. نویسنده نشان می‌دهد که چگونه به‌مرور در قرون 17 و 18 نگاه رایج به امر کمیک از نگاه تعصب‌آلود و تحقیرآمیز دوران کلاسیک و سنت مسیحی فاصله می‌گیرد و مثبت می‌شود. این امر رابطه‌ای با پیدایش آگاهی مدرن و عقل‌گرایی دارد که با تزلزل سنت‌های پذیرفته‌شده و سرعت بخشی به فرایندهای تغییر و تکثیرنامتجانسی‌ها پدید می‌آید و این عدم تجانس در کانون تجربه امر کمیک قرار می‌گیرد. در این میان امر کمیک بامزه، تمسخرآمیز و خالی از تعصب می‌شود.
یکی از مشکلاتی که در ترجمه کتاب‌های مربوط به موضوع طنز و شوخ‌طبعی پیش می‌آید معادل‌یابی برای واژه‌های این حوزه است. متأسفانه برای برخی واژگان حوزه کمیک معادل‌های دقیقی پیشنهاد نشده و یا معادل‌های این واژه‌ها در کتاب‌های ترجمه‌شده یکسان نیست و گاه حتی مترجم در این میان برای انتقال معنا به واژه‌سازی نیز روی آورده است. در کتاب حاضر هم این نقص موجب ایجاد اشکال در ارتباط با برخی معادل‌یابی‌ها شده و چه‌بسا عبارت را در ترجمه نامفهوم کرده است. برای مثال در صفحه 69 آیرونی به وانمود گری تعبیر شده است. هرچند آیرونی معانی متعدد دارد و تنها یکی از مصادیق آن ایهام است ولی با توجه به معنای متن می‌توان در این مورد، از واژه ایهام به جای وانمودگری استفاده کرد که درست‌تر است. همچنین در ص 105 واژه ابهام آمده درحالی‌که واژه ایهام برای معادل‌یابی سخن دوپهلوی موردنظر نویسنده مناسب‌تر است. همچنین است تفاوت گذاشتن میان طنز و شوخ‌طبعی در 164 و تمایز میان لطیفه و جوک در ص 218. همچنین مترجم در بخش‌هایی از کتاب ازجمله صفحه‌های 132 و 130، واژه ابله مآبی را بکار برده که ابله نمایی یا تحامق، به ذهن و زبان مخاطب نزدیک‌تر و ازنظر مفهومی به نظر نویسنده نزدیک‌تر است.
درنهایت با توجه به اینکه کتاب منبعی تحقیقی است که در آن از افراد و کتاب‌های متعدد یادشده یا از آن‌ها استفاده‌شده است بهتر بود که در انتها با نمایه‌ای هم همراه می‌شد.
کتاب «خنده رهایی‌بخش» نوشته پیتربرگر با ترجمه محمود عبدالله زاده در سال 1402 از سوی نشر ثالث منتشرشده است.


سؤال‌ها و جواب‌های امروزی
January 30, 2024

-ارتکاب به اعمال شنیع از قبیل خواندن درملأعام که باعث شادمانی و خنده و کف و سوت در رعیت بشود چه حکمی دارد؟
-انجام هر عملی که موجب شادمانی و خنده رعیت شود درملأعام جایز نیست و مرتکبین، اراذل‌واوباش حساب می‌شوند. ملأعام خاص کتک و زدن و بردن و نوجه‌خوانی است.

-فروش آب انگور چه حکمی دارد؟
- اگر در دبه باشد جایز نیست. احوط آن است که در لیوان یا در پاکت ساندیس باشد.

-کشت و خریدوفروش موادی که احتمال تبدیل آن‌ها به مسکرات می‌رود از قبیل خرما و انگور و از این قبیل چیست؟
-احتیاط آن است که مخصوص مجالس عزاداری کشت شود.

-آیا تظاهر به دزدی و خوردن مال مردم در روز روشن توسط مسئولین جایز است؟
-خیر. مستحب مؤکد است که در خفا انجام گیرد.

-گرفتن امکانات مالی از قبیل ماشین شاسی‌بلند توسط نماینده مجلس چه حکمی دارد؟

-جایز و بلکه مستحب و درعداد خدمت به انقلاب است اما برای جلوگیری از ریبه، احتیاط آنست که شاسی آن کوتاه باشد.

-توزیع ثروت و قدرت بین رعیت چه حکمی دارد؟

-مستحب است که توزیع جیفه دون و پلید دنیوی از اقربا شروع شود و از آلودن دامان رعیت به آن جلوگیری گردد. چنانکه نقل هست که فرموده‌اند: «چاهی نکن بهر کسی؛ اول خودت، دوم کسی»

-آیا می‌توان با زور و اجبار بانوان را به انجام یک واجب شرعی مثل حجاب مجبور کرد؟

-خیر. جایز نیست و زور و اجبار کفایت نمی‌کند. بهتر است با جریمه‌ و زدن و بردن همراه باشد.

-تورم رگ گردن دلسوختگان به نابسامانی اوضاع و احوال چه حکمی دارد؟

- هنگام مشاهده فسق و فجور از قبیل بی‌حجابی زنان و دف زدن و قردادن پیرمردان در ملاء عام ، واجب است که رگ گردنشان قلمبه شود ولی در برابر دزدی و چپاول اموال بیت‌المال تو.سط اقزبا جایز نیست و شایسته است زیرسبیلی رد کنند.

-معلوم بودن موی بانوان درملأعام چه حکمی دارد؟

- در مواقع رأی‌گیری و راهپیمایی، وجوب کفایی دارد. در ایام دیگر احوط آنست که مرتکبین بسته به رؤیت دقیق و موشکافانه برادران کارشناس در امور تبرج، نقره‌داغ شوند.