1-از یکی دو نفر از دوستان کاریکاتوریست پرسیدم،گویا در فکر تدارک اعتراضیه ای در ارتباط با چاپ کاریکاتورهای کذایی هستند.به نظرم در جامعه ما اعتراضهای مدنی بخصوص از سوی اقشار ذیربط(مثل کاریکاتوریستها)از حرکتهای توده ای(که معمولا معلوم نیست نهایتا چه استفاده ای از آن بشود)کارسازتر است.در هرحال،دم خروس دنبال کردن بعضی اهداف سیاسی و دامن زدن به اختلافات فرقه ای در سایه تحریک احساسات مسلمانان از پشت قبای حضرات بدجوری هویداست ودر این میان آزادی بیان و امثاله گریزی بیش نیست...
2-برای ویژه نامه فستیوال سینمایی دهه فجرماهنامه گل آقا،مطلبی نوشتم که خوشبختانه (!)ربطی به فستیوال دهه فجر نداشت.از این رو بدینوسیله آن را به سمع و نظر شما می رسانم:
برداشتهاي سينمايي از حكايت زاغ و روباه
با گرم شدن بحثهاي سينمايي و همزمان با جشن سينماي ايران، بدين وسيله برداشتهاي سينمايي از حكايت زاغ و روباه تقديم به علاقهمندان هنر هفتم ميشود. بديهي است كه در اين ميان براساس سياستهاي جاري برداشت مربوط به سينماي معناگرا، مشمول تسهيلات حمايتي ميشود و در اولويت ميباشد:
برداشت سينماي عرفانيگراي دهه شصت
روز – داخلي- نماي دور از يك زاغ كوچك- نماي نزديك از يك قالب پنير- نماي نزديك از يك انار كه با تالاپ و تولوپي محيرالعقول توي يك حوض آب با كاشيهاي لاجوردي ميافتد. صداي زاغ كه: كفشهايم كو؟ به نقل از سهراب سپهري ...صداي آه عميق و جانسوز زاغ- نماي نزديك از پرواز زاغ كه ميرود بنشيند روي شاخه يك بيد مجنون و دور از چشم كارگردان، پنيرش را بخورد- نماي نزديك از يك تابلوي خط، اثر نفيس استاد بهزاد در رابطه با اشعار عارفانه و عاشقانه حنظله باد غيسي- نماي نزديك از يك آدم سراپا سفيد پوش كه يك گلدان گل شمعداني زير بغل زده و دارد در يك بيابان برهوت دنبال يك ماهي قرمز ميدود.
زاغ زير لب غر ميزند: ببين ميذارن پنيرمونو بخوريم؟! كارگردان دستور كات ميدهد
برداشت سينماي نخبهگرا
روز- داخلي- نماي دور از يك زاغ كوچك- نماي نزديك از يك تكه پنير.
نماي دور از يك جاده دوردست. نواي يكي از سمفونيهاي بتهوون يا باخ يا موتزارت و يا آهنگساز ديگر- نماي دور از زاغي كه دارد پرواز ميكند و ميرود و ميرود. و همينطور ميرود تا فيلم تمام شود... نماي نزديك از يك تكدرخت- پايان بندي فيلم...
برداشت سينماي سيماگرا (برداشت تلويزيوني):
روز- داخلي- نماي دور از يك زاغ كوچك- نماي نزديك از يك تكه پنير- نماي دور و تقطيع شده از پاهاي زاغ (با رعايت كليه وجوه) - زاغ دور و برش را نگاه ميكند. يك باند تبهكار قاچاق مواد مخدر در حال جنگ و گريز هستند. نماي نزديك از شلوارجين و عينك آفتابي و موهاي افشان تبهكاران. چند زن و مرد و بچه و پير و جوان، پشت در سی -سی-یو ايستادهاند. صداي «دكتر فلاني به بخش فلان» - صداي آه مردها و گريه زنها- نماي نزديك از انگشت جويدن مردها و نماي دور از توي سر زدن زنها - صداي كارگردان كه: خانوم، روسريتو درست كن. در همين لحظه، مأموران، در فرودگاه، از تبهكاران خواهش ميكنند كه دنبالشان بيايند. در همين موقع، زنها و مردهاي توي بيمارستان ميپرسند پس آقاي دكتر، چي شد؟! توروخدا راستشو بگيد. در همين وقت، دوربين دواندوان دنبال دكتر ميدود. در همين اثنا، پسر ميرود از گلفروشي سهشاخه گلايل ميخرد و دختر پشت پنجره ميايستد و زاغ پنير را برميدارد و فلنگ را بسته ميرود بالاي درخت.
برداشت سینمای معناگرا
روز- داخلي- نماي دور از يك زاغ كوچك- نماي نزديك از يك تكه پنير- صداي رعد و برق - نماي نزديك از آسمان (به مدت پنجدقيقه) نماي دور از حركت ابرها در آسمان- نماي دورتر از ابر و باد و مه و خورشيد و فلك و منظومه شمسي- نماي متوسط از حركت هواپيما در آسمان- شعر: «ما زبلاييم و بالا ميرويم». به همراه موزيك متن فيلم دراكولا- نماي نزديك از چشمهاي زاغ كه به حالت شاعرانهاي دارد نفس عميق ميكشد و بالا را نگاه ميكند- نماي دور از روباه كه سر ميرسد و از غفلت نامبرده استفاده كرده، پنير را برميدارد و در ميرود. صداي زاغ كه: چه معني داره؟!
برداشت سينماي جوان گراي دوم خردادي
روز- داخلي- نماي نزديك از يك زاغ كوچك- نماي دور از يك تكه پنير- پخش سرود: «يار دبستاني من» با حالتي گوشخراش. نماي نزديك از زاغ كه با مشتهاي گره كرده در حال نزديك شدن به پنير است. نماي نزديك از يك روباه كه چند چماق حمل ميكند. دوربين زوم ميشود روي چاقها. صداي زاغ: ما جوانها، بايد بتوانيم خوب جواني كنيم. چرا نميگذارند پنير خوش از گلويمان پايين برود، مگر جوانيكردن گناه است؟ اي اشكها بريزيد...
(نماي نزديك از دهان روباه كه سراپا باز ميباشد)
روباه: تو چقدر زيبايي و چه سري و چه دمي و عجب پايي داري!
زاغ: در اينجا عشق ممنوع ميباشد و من گناهم عاشقي است.
روباه: عيبي ندارد. هنر، چيز بسيار والايي است و آوازخواندن در راه تعميق مردمسالاري و گفتمانهاي جوانان بيشك مفيد است. بخوان كه در ميان مرغان از همه بالاتري.
(زاغ يك گيتار از زير پر و بالش درميآورد و آن را كوك كرده و براي هزارمينبار در فيلم، يار دبستاني من را ميخواند).
نماي نزديك از سردر دانشگاه تهران- نماي دور از دكه روزنامه فروشي- نماي نزديك از پنير بر زمين افتاده كه روباه ميپرد و آن را برميدارد و ميرود- نماي نزديك از اشكهاي زاغ كه مثل آبشار روي زمين ميريزد.
برداشت سينماي گيشهگرا
روز- داخلي- نماي نزديك از يك زاغ كوچك، سوار يك ماشين كروكي همراه با صداي «تو مثل گلي... » كه از ضبط ماشين با صداي گوشخراشي بلند است. نماي نزديك از يك تكه پنير جلوي تاير ماشين نماي نزديك از مهناز افشار- نماي دور از محمدرضا گلزار- صداي ترمز ماشين- صداي دستزدن تماشاگران- نماي نزديك از زاغ كه از ماشين پياده ميشود پنير را برميدارد و راه ميافتد.
صداي سردبير كه: بابا بالاخره اين مطلب سينمايي چي شد؟ مجله داره بسته ميشه. كات... براي هميشه، كات...