روزي،ابدا،حتما،شايد
حالا كه خيلي اصرار مي كنيد
خواهم آمد
افتخار خواهم داد،افتخار خواهيد كرد
در رگ ها ،نور خواهم پاشيد
در دل ها،شور
-چشم حسود هم كور-
فشار دانم را كرديد قمصور
از بس به بنده آورديد زور
كه:اين تن بميره،بيا و به عمليزه(!) كردن سازندگي بپرداز
رويمان را هم بيش از اين زمين نيانداز
و ما را تا عرش بپرواز
...آه كه منم نجات دهنده
و پروژه ها مانده اند معطل كلنگ
و رعيت روبراه نمي شود مگر به ضرب دگنگ
و سر به راه نمي شود مگر به زور حرفهاي دو پهلو و قشنگ
اي مردم!دلم برايتان زده لك
به آمريكاي غاصب و غرب تجاوزگر مي زنم چشمك
و من هستم در كل جهان و كهكشانها تك
براي خدمت به رعيت،داده ام از كف قرار
....دهه!چرا مي كنيد فرار؟!...