۱- بعضي از کامنتها در وبلاگهاي مختلف از نظر طنز خيلي جاي کار دارند.فکر کردم در اين راستا و درازا و پهنا(!) يک مطلب طنز بنويسم.هنوز گرم اين سوژه ي بکر! بودم که در آرشيو همين يکي دو هفته اخير نقطه ته خط ديدم روي اين سوژه کار شده.آن هم به چه بامزگي و زيبايي!دستم آمد که در عالم تله پاتي سوژه را از ايشان کش رفته ام!اين بود که کوتاه آمدم.
۲- گفتم پس بروم روي سريال نقطه چين. و پديده بامشاديسم و ارتباط آن با ادبيات لمپنيستي.هر وقت مي خواستم بروم سراغش مي گفتم:ولش کن.اين سريال آنقدر از نظر شخصيت پردازي و ديالوگ نويسي و ... نقص دارد که جاي کار نداشته باشد.تا ديدم در ارکات توي قسمت گروه ها گروهي به نام بامشاد هست که حدود ۱۱۲۰ عضو دارد.من هم شير شدم و گفتم براي روشن ساختن اذهان عمومي! راجع به نقطه چين طنز بنويسم.قالبش را هم پيدا کردم که خيلي هم جالب بود(!!!) و نوشتمش.هنوز گرم اين سوژه بکر(!) بودم که ديشب در نقطه چين گفتند که سريال دارد تمام مي شود و انتقاد از خود و باقي قضايا...ديدم هيچ آدم عاقلي وقتي تنور سرد شد اقدام نمي کند.اين بود که کوتاه آمدم.
۳- گفتم يک سوژه فرهنگي- سياسي-اجتماعي-زيست محيطي! را مطرح کنم.راجع به خبري که همين يکي دو هفته پيش توي روزنامه خوانده بودم.نوشتم و دادم دو نفر بخوانند.دو تايي با هم گفتند:«اين چه مطلب مزخرفي است که نوشتي؟نذاريش تو وبلاگت ها!» حرفهاي ديگري هم زدند که براي حفظ شئونات و عفت عمومي بدين وسيله از ذکر آنها خودداري مي شود.اين بود که وقتي شب مي خوابيدم فکر کردم مطلبم خيلي مزخرف است و توي وبلاگم هم نمي گذارمش.طبيعي است که وقتي صبح از خواب بيدار مي شوي نظرت ۱۸۰ درجه تغيير بکند.صبح با خودم گفتم: مطلبم خيلي هم خوب است و توي وبلاگم مي گذارمش.اين بود که گذاشتمش تا شما هم بخوانيد.به سبک ملانصرالدين که وقتي نامه مي نوشت خودش هم همراه نامه راه مي افتاد و مي رفت تا آن را براي طرف بخواند,من هم توضيح مي دهم که در اين مطلب خواسته ام بگويم برخي از ما براساس تز دائي جان ناپلئونيسم حرکت مي کنيم.همين! شتر مرد...حاجي خلاص...!
*بد حجابي و فک بوش!
اخيرا يکي از خانمهاي نماينده مجلس طي يک افشا گري هولناک پرده از راز حضور سازمان يافته ۴۰ زن بد حجاب در سطح جامعه براي به بد حجابي کشاندن زنان و دختران بي گناه برداشته است.در پي اين افشاگري تکان دهنده خبرنگاران توانستند با جست و جوهاي شبانه روزي در سطح شهر ۳۹ نفر از نامبردگان را در کليه نقاط استراتژيک و غيره استراتژيک اعم از اتوبان و کوچه و خيابان و بيابان شناسايي نمايند.به گفته ي منابع موثق از جيب نامبردگان مدارک معتبري شامل کارت ويزيت دربان کاخ سفيد- شماره تلفن آژانس بين المللي انرژي و شماره موبايل شخص جرج بوش کشف و ضبط شده است.به گفته ي ناظران آگاه تلاش براي شناسايي نفر چهلم هم چنان ادامه دارد.در اين رابطه ماموران به دو ميليون و
پانصد و شصت و چهار هزار و پنجاه و شش نفر مظنون مي باشند که شايد بتوان از طريق متر نمودن پاچه ي شلوار و نيز ارتفاع مانتوي نامبردگان از سطح زمين فاز جديدي از عمليات شناسايي نفر چهلم را آغاز نمود.
يکي از ۳۹ نفر نامبرده در گفت و گويي با خبرنگار ما از اينکه اين طرح مهم و استراتژيک لو رفته است اظهار شگفتي کرد و گفت:«با جرج که حرف زديم قرار بود بين خودمون بمونه.نمي دونيم چه جوري خبر درز کرد؟!...اوا! خدا مرگم بده.»
يکي ديگر از متهمان طي اعترافي تکان دهنده اظهار داشت:« جرج بوش جنايتکار شخصا ارتفاع شلوارمان را اندازه گرفت و دستوراتي در رابطه با اندازه شعاع پاچه ي آن صادر نمود.وي در بخشنامه اي که متن آن رد صندوق هاي فوق سري کاخ سفيد جنايتکار واشنگتن و سازمان مخوف«سيا» نگهداري مي شود براي ما نوشت:
har cheh tangtar koobandeh tar
در هر حال تحقيقات در رابطه با اين عمل مخوف استکبار جهاني ادامه دارد و با شناسايي نفر چهلم مي رود که به مراحل سرنوشت ساز خود نزديک شود. هم چنين از محافل رسمي و غير رسمي جهان خبر مي رسد که « قانون چگونگي پوشش» که اخيرا براي قانون مند کردن پوشش عمومي در معابر و خيابان ها قرار است ارائه شود مشت محکمي خواهد بود بر چک و چانه و دهان و دندان استکبار جهاني.به گونه اي که نظافت چي کاخ سفيد در گفت و گويي با کليه ي کانالهاي خبري دنيا اظهار داشت خودش با گوش خودش شنيده که بوش گفته:« آخ.فکم!»